ابوظبی

نشسته ام روی زمین و اصلا مهم نیست که کف اتاق ِهتل تمیز است یا کثیف. توی زنده گی چیزهای مهم تری از تمیز یا کثیف بودن کف اتاق هتل وجود دارد. خودم نشسته ام روی زمین و زنده گی ام روی هواست. از همین فردا، چه قبول شوم و چه نشوم برنامه ی زنده گی ام عوض می شود. برنامه ریزی های ام هم. با خودم صحبت کرده ام عجیب توی این دوروز و این چهاردیواری. چهارسال صبح و شب دویدن برای روزی که فرداست.
قرار است بگویم که من سه سال روزها پتروشیمی بودم و بعد از ظهرها تا نه شب کیش! …قرار است بگویم که من نقاشی می کشم و تاتر بازی می کنم و همیشه بهترین نقش ها و بهترین بازی ها را داشته ام… می خواهم پز بدهم که دو تا رمان ترجمه کرده ام توی بیست و سه سالگی و این یعنی خیلی!…می خواهم بگویم ایلتس هفت دارم و توی سازمان بشردوستانه کار می کنم و هشت تا همکار توی طبقه مان از هشت تا کشور مختلف اند و این یعنی من هرروز بزرگ می شوم…می خواهم توی چشم های آفیسر زل بزنم و بگویم این منم و همه ی من. همیشه سخت تلاش کرده ام و جنگیده ام به قول میم برای چیزهایی که میخواسته ام. زیاد قبول شده ام و زیادتر حتی رد! از رد شدن های ام ناامید نشده ام و از قبول شدن های ام مغرور.
اگرقبول نشوم… یعنی سرنوشتم جای دیگری و طور دیگری ست. دو نفر دیروزو امروز رفیوز شدند و رفیوز شدن هم یک جور جلو رفتن است به نظرم.
آرامم و منتظر برای فردا…

یک نظر برای مطلب “ابوظبی”

  1. ناشناس

    سایه *** پس زنده باد انرژی های مثبت آرزوهای خوب دوستای خوب ***
    سربه هوا *** دوستت دارم باران ***
    سمر *** عزیزم خیلی مبارک باشه. نمیشه گفت تغییر خوبیه یا بدی… امیدوارم برای شما خوب باشه. شایدم همین که چالش های ادم جدید میشه خوب باشه ***
    آذر *** ای بدجنس تو پست قبل یهو قلبم افتاد. مبارکه. ببخش اینقدر خودمانی کامنت دادم ***
    شب زاد *** یادته یه کوچولولو داشتم؟اون هم داره میره کانادا. حالا میای قبل رفتنت یه بار بغلت کنم یا نه؟میای ببینمت و دلم قرص شه؟ ***
    baharak *** mobarak bashe ferida , man sakene montreal hastam age soali dashtid dar khedmatam ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *