لم داده ام روی تخت، رو به پنجره ای که فقط آسمان را می بینم و از زور ابر و باران ، سیاهی شب را ندارد و رنگ پریده شده انگار. گوشم به نفس های کایوی در خواب کنارم و موزیک ِ خواب ش است که وسط هایش افکت موج دریا دارد.مثل هر شب که کایو خوابش می برد دستم رفت سمت موبایل تا اعتیاد ِ پنهانم را پاسخگو باشم اما حالا می بینم که فقط یک قدم فاصله دارم تا پاک کردن اینستاگرام و دور شدن از همه ی هیاهوی ِ دنیای تو خالی ادامه مطلب