ف
صدای نازی که گریه می کند پشت تلفن…می گویم:” نازی؟…عزیزم؟…باز دلت گرفته؟” بریده بریده می گوید :” کاش دلم تا ته دنیا بگیره باران..اما ف…ف…چیزیش نشه” وا می روم.ف آن یکی دختر عمه ام است که وقتی مادربزرگم فوت کرد و نازی تنها شد ، زنده گی اش را از پدر و مادرش جدا کرد و آمد هم خانه ی نازی شد که نازی مان تنها نماند. با صدایی که دارم خفه می شوم انگار می گویم:”چی شده؟”.از کلمه های بی سر و ته و گریه های نازی می فهمم که صبح موقعی که می ادامه مطلب