دارم حس می کنم که می میرم…
داریم با نازی و برادرک می رویم سمت ماشین برادرک و من دارم از آیفون فایو اسِ شامپاین رنگ، می گویم که یک دفعه نمی دانم چه می شود که نازی چپه می شود و با صورت می رود روی زمین! فقط خدا می داند که من در چنین موقعیتی چه عکس العمل سریع و تیز و فرزی دارم! به سرعت می نشینم روی زمین و آن قدر می خندم که مرحوم می شوم! نازی مثل سفره ماهی هنوز پخش زمین است و من قهقهه ام رسیده به خدا. امت رد می شوند و از ادامه مطلب