اون_ “خونه ای؟چرا ؟”
من_ ” اره .آخه هم باید برای امتحان دو هفته ی بعد درس میخوندم ، هم دلم می خواست از هیاهو و صداهای مهمونی دور باشم ،هم باید برای کل هفته غذا درست می کردم ،هم باید کلی لباس اتو می کردم ،و هم دوست داشتم کمی برای خودم توی خونه ، چرخ بزنم و به خوراکیا ناخنک بزنم و موزیک گوش بدم و برگای گیاهامو پاک کنم و کمی کتاب بخونم و چند قسمت فرندز ببینم و…”
اون_ “بگو میخواستم تنها باشم دیگه.این قصه ها چیه؟”
من _ “خب…شاید.حق با توست.میخواستم تنها باشم!”
اون _ “اخه با این همه کار ادم میتونه تنها باشه؟..خل شدی؟”
من_” گفتم تنها ، نگفتم که بیکار!”
اون _”خب آدم ِ تنها…بیکاره دیگه!”
من _”!!!!!!”
_______________
پ.ن.۱ .من کلا دیگه نمیفهمم خیلیا چی می گن!
پ.ن.۲. کلا خیلیا هم دیگه نمیفهمن من چی می گم!
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
خروس *** من همین پست رو بیشتر نخوندم اما این گفتمان که نوشتی نشون میده که اون زنه تو مرد یا اون زنه و تو ادا مردا رو در میاری ولی اگه اون مرد باشه و تو زن فکر میکنم که هر دو نفر استسنایی هستین *** این گفتمان یک مرد و زن…یا یک زن و مرد…یا یک زن با ادای یک مرد…یا یک مرد با ادای یک زن نیست خروس جان!این گفتمان…گفتمان دو دهانی است که بی موقع باز شدند..اما به موقع بسته شدند لااقل!
بهروز *** این گفتمان یک مرد و زن…یا یک زن و مرد…یا یک زن با ادای یک مرد…یا یک مرد با ادای یک زن نیست خروس جان!این گفتمان…گفتمان دو دهانی است که بی موقع باز شدند..اما به موقع بسته شدند لااقل! *** و گاهی خودمونم نمیفهمیم که چی می گیم!
*** مهم اینه که خودت بفهمی خودت چی می گه . ***
*** و گاهی خودمونم نمیفهمیم که چی می گیم! ***