این که روز و شب های “ترک کردن ” را به امید همان چیزی سر کنی که ترک اش کرده ای.
مثلا توی ترک مواد باشی و بدن درد و بدبختی را به امید یک روزی دوباره نشستن و کشیدن تحمل کنی.
یک چیزهایی را نمیشود بوسید و کنار گذاشت،مثلا همین “امید”.

یک نظر برای مطلب “”

  1. ناشناس

    سیمین *** “آدم ها تو کله شان زندگی می کنند!” … زدی به هدف! و تمام. *** سارا؟؟ این کامنت بود یا پرسشنامه؟
    سارا *** یه چیزی مینویسی ادمو ول میکنی رو هوا! خودزنی کردی؟؟؟ رئیست انگلیسی حرف میزنه؟ چی درس میدی به بچه ها؟ خوب اینها رو خواستی جواب نده ولی سوال اول اساسی است *** من خودم هرروز می پیچم به خودم و گره کور می خورم..چرا باید یکی دیگه رو هم درگیر پیچش کنم؟
    سایه *** سارا؟؟ این کامنت بود یا پرسشنامه؟ *** “یک دو سه خلاص “منظورتونه؟پیدا کنم بله.
    سارا *** لحظه هایی که پیرم می کنند را حس می کنم. یک جور عمیقی سلول هایم درد می گیرند. خسته می شوند وا می روند… آینه ها اینجور مواقعن خیلی راستگو می شوند *** پاسخ به ایمیلتون ارسال شد خواهر عروس جان!
    بهاره *** بازم پیچوندی *** من از یک تا صدت رو موافقم ترنج جون. اسم تورج رو اگه می ذاشتم “نارنج” آخر ِ فامیل می شدیم هااا
    شهروند مجازی (اقای جوان) *** من خودم هرروز می پیچم به خودم و گره کور می خورم..چرا باید یکی دیگه رو هم درگیر پیچش کنم؟ ***
    زهرا *** : ) ***
    دختر نارنج و ترنج *** ازین دستگاهای یک دو سه برای من هم میخری؟ ***
    *** “یک دو سه خلاص “منظورتونه؟پیدا کنم بله. ***
    *** سلام باران خوبی؟من از دیروز یک عدد “خواهر عروس” هستم ***
    *** پاسخ به ایمیلتون ارسال شد خواهر عروس جان! ***
    *** یک: همیشه تلخ ترین ها رو آدم از اون کسانی می شنوه که خیلی ازشون توقع داره. یا شاید چون ازشون زیاد توقع داری حرف هاشون اینقدر تلخه…. نمی دونم! دو: خوووووووووبه…. دیروز یه نوشته از یه دوست می خوندم که گفته بود طی مدتی که بیرون از ایران زندگی کردم فقط دو نفر غیرایرانی دیدم که مشکل روانی داشتن و اونا هم رک و پوست کنده اومدن و گفتن ما مشکل داریم. اما توی ایران آدم ِ پُرعقده انقدر زیاده که اگر کسی اینجوری نباشه باید تعجب کنی. حالا تفاوت رو یک بار دیگه می بینی. خیلی از ایرانی ها اگه بدونن یکی می خواد یه کمی زندگیش رو درست کنه به هزار در می کوبن که نتونه. دلیلش هم شاید اینه که همیشه، همه از ما خوشی هامون رو دریغ کردن و ما هم اینو از بقیه می گیریم. سه: من دلم می خواست از این “قدح های خاطره” که توی هری پاتر داشتن داشتم…… اونم خوب بود…… ***
    *** من از یک تا صدت رو موافقم ترنج جون. اسم تورج رو اگه می ذاشتم “نارنج” آخر ِ فامیل می شدیم هااا ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *