یک عاشقانه ی نا آرام

سلام و خوبی و چه طوری و چرا صدای ات این طوری ست و شروع کرد به تعریف که دوستان اش جمع بوده اند و حرف و حرف رسیده به رضا که با آن دخترک ِ شومیز پوش ِ پارتی روی هم ریخته و بیچاره زن اش و بچه های اش و اِل و بِل. بعد خواستند چند تا فحش نثار رضا کنند اما با هم به این نتیجه رسیده اند که رضا در نهایت یک “مرد” است و همین کلمه گویای خیلی چیزهاست.اما آن دخترک شومیز پوش ِ پارتی که با مرد ِ‌متاهل ِ بچه دار روی هم ریخته “زن” نیست و فقط یک “ج” است!
هم من سکوت کردم و هم او. خدا خدا می کردم که نرود سراغ آن سوالی که ازش می ترسم، که قبل از این که صدای ام به خدا برسد بی مقدمه گفت:” منم از همون “ج” هام نه؟”
می شناسم اش.خوب.می دانم که چه بر او گذشته و چه شده .خوب می دانم که زنده گی اش با همه ی چاله و دره های اش هنوز عاشقانه می گذرد و خودش هم هنوز نمی داند که چه طور شد آن داستان ِ “او” شروع شد و هنوز و هنوز ادامه دارد و خدا می داند تا کی و چه طور. نه که چیزی بین شان اتفاق افتاده باشد اما خب بی چیز و کم چیز هم نیستند!( فکر کنم تنها اتفاقی که بین شان نیفتاده سکس است! که این که فرصت اش نبوده یا نخواسته اند یا چی ، من نمی دانم واقعا)
فهمید که توی چه فکری ام.دوباره تکرار کرد:” باران…می گم منم از همون “ج” هام؟ خواهشا مثل ِ وجدان ِ‌خودم نگو که نه و این فرق داره و بین شما که اتفاقی نیفتاده و آسیبی به دو تا خانواده وارد نشده و قرار نیست داستان تون به جایی برسه و این صرفا یه دوستی ِ صمیمیه بی رابطه ست و ازین مزخرفات. باران به نظرت من واقعا توی رابطه ام با “او” ، “ج” ام یا چی؟

حالت ِ گ.ه ِ بی جوابی ِ‌من!

یک نظر برای مطلب “یک عاشقانه ی نا آرام”

  1. ناشناس

    یاسی *** ترک کردن فعلیه که ما همیشه داریم تجربش می کنیم! همه چیز رو باید ترک کنی وگرنه بالاخره اون چیز تو رو ترک میکنه!گاهی زودتر و گاهی هم حتی دیرتر! تو که خوب درکش میکنی! باز خوبه قدرتش رو داری ترک کنی، قبل از اینکه ترک شی! *** ترک کردن “فعل” نیست ، “اسمه”…مثل چکش…پتک…زلزله…
    شب زاد *** ترک کردن “فعل” نیست ، “اسمه”…مثل چکش…پتک…زلزله… *** من نمی فهمم این جا وبلاگ منه یا ایشون؟؟شما دوستای منید یا اوشون؟
    لیلا *** آقای نویسنده خوبه؟چی شدی تو؟؟؟ *** مرسی لیلا جان.منو زیاد جدی نگیرید
    bahare *** من نمی فهمم این جا وبلاگ منه یا ایشون؟؟شما دوستای منید یا اوشون؟ *** چون این جا وبلاگه نه فیس بوک
    لبخند ماه *** We must accept finite disappiontment, but never lose infinite hope. Martin Luther King Anything I can do Baran jan?? *** “امید” وارم
    شب زاد *** مرسی لیلا جان.منو زیاد جدی نگیرید *** نمی گویید من این دوستان بهتر از آب روان را کجای دلم جا دهم که بزرگی شان جا شود؟
    صاب مرده *** inja chera like nadare? :/ *** می شه ترک کرد…نمی شه فراموش کرد
    شب زاد *** چون این جا وبلاگه نه فیس بوک ***
    راد *** وقتی با “امید” تمام می کنی یعنی جای نگرانی نیست! 🙂 *** سوالای سخت سخت
    [ بدون نام ] *** “امید” وارم *** به هر حال تخلص “امید” داشتن از نام و نشان نداشتن بهتر است خیلی !
    شیدا *** ما دوستای شماییم قطعا که از ناراحتی شما غصه مون میشه و چون نزدیک ترین مولفه ی زندگی شما در حال حاضر جناب نویسنده هستند،ما هی فکر می کنیم اوشون باعث ناراحتی شما شده ن .و در لفافه هی می پرسیم که آیا زندگی شما خوب است الان؟و این دلیل احوالپرسی من بود *** سه تاش یکیه!
    آیدا *** نمی گویید من این دوستان بهتر از آب روان را کجای دلم جا دهم که بزرگی شان جا شود؟ *** چرت طوره!
    سارا *** امید رو نمی‌شه ترک کرد… *** بیرون از خودم
    دختر نارنج و ترنج *** می شه ترک کرد…نمی شه فراموش کرد *** کاش یه غار واقعا وجود داشت که دست هیچ کس نمی رسید به آدم
    *** بارانی که خودش این همه زلاله ،مستحق بهترین دوست هاست .تو فقط خوش شو.به خاطر تورجکت و ترنجکت و گلدون هات و نازی و به خاطر ما و منی که دوستاتیم و ندیده دوستت داریم ***
    *** ***
    *** اینی که گفتی یعنی چه؟؟ ***
    *** سوالای سخت سخت ***
    *** امیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد یادم می آید، نوجوان که بودم و در حال و حوالی آن روزها مشق شاعری می کردم، تخلصم «امید» بود. روزگاری است! ***
    *** به هر حال تخلص “امید” داشتن از نام و نشان نداشتن بهتر است خیلی ! ***
    *** عزیزم امید hope یا امید omid؟؟؟؟ واضح تر حرف بزن خو!!!! ***
    *** سه تاش یکیه! ***
    *** الان باران چطوره؟ ***
    *** چرت طوره! ***
    *** کجایی؟ ***
    *** بیرون از خودم ***
    *** خب دل ما برات تنگ می شه.. هرچند معتقدم ما دخترا خیلی بهتر از مردا معنی غار تنهایی رو می فهمیم و خیلی وقتا بیشتر بهش احتیاج داریم و از این جهت به غار تنهایی که برای خودت برگزیدی احترام می گذارم اما دلم برات تنگه…. ***
    *** کاش یه غار واقعا وجود داشت که دست هیچ کس نمی رسید به آدم ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *