ژن ِ”گل و گیاه باز” م دارد گل می کند!

می دانی ریمیا واقعیت اش این است که خوب که عمیق می شوم می بینم توی دورترین و محو ترین خاطرات دوران بچه گی ام همیشه پای یک گیاه در میان بوده! این برای این بود که مادربزگ و پدر و عموی ام که همه توی یک ساختمان زنده گی می کردیم دیوانه ی گل و گیاه بودند و باغچه و راه پله وپشت بام و زیر ِ بام و خلاصه تا جلوی در همیشه پر از گلدان های بزرگ و جورواجور بود.مادربزرگ ام انگشتان سبزی داشت.عمویم هم.با این که پدرم دیگر حال و حوصله ی سابق را ندارد اما من هنوز معتقدم که انگشتان پدرم هم سبزند و دست به سنگ هم بزند جوانه می زند.با این که یک جورهایی بین ِ گلدان و برگ و بوته بزرگ شده ام اما خب با همه ی آرتیست بازی هایم هیچ وقت حسی نسبت به هیچ کدام از گلدان هایی که توی زنده گی ام می دیدم نداشتم.تا این که زد و آقای نویسنده آن مهمان های ناخوانده را آورد.این ها از این در آمدند، آرامش و قرار ِ من از پنجره پرید بیرون و خودکشی کرد!همه ی دغدغه ام شدند این ها.راست گفت آن عزیزی که گفت آدم را خر گاز بگیرد اما جو نگیرد.شده بودم شبیه مادری که تازه زایمان کرده و بی این که هیچ حسی به بچه اش داشته باشد روز و شب مراقب اش است!(این جمله را دیروز از میم شنیدم.بچه اش یک ماهه است اما می گوید باورش نیست که بچه اش است و هیچ حسی جز انجام وظیفه ندارد و این طبیعی ترین حس ِ بعد از زایمان است!).همه ی هم و غم ام این شده بود که “وای اون قرمزه گرمشه”…”وای اون بنفشه چرا کبوده؟!”…”اون زرده چرا داره زرد می شه”…! خدا را شکر اسم هیچ کدام را هم نمی دانستم و به سان ِ کور و کر ها صدای شان می زدم.فقط چشم های ام را بستم و باز کردم و دیدم هر جا می روم راه ام کج می شود سمت گلفروشی و بعد یک گلدان می زنم زیر بغل ام و می آورم خانه و آن شد که این شد:
امروز دیدم که این ها هی دارند زیاد می شوند و هی غریب تر. خدا را شکر از صدقه سر ِ کار ِ جدید “تشخیص هویت” ام عالی شده جان ِ شما!
نشستم و از این جا همه را هویت یابی کردم.حالا شاید بهتر بتوانم قربان صدقه شان بروم.
ریمیا این نشانه ی بالا رفتن سن و سال اگر نیست پس چیست؟
——————————————————————-

گیاه نوشت ۱.آن سمت چپی پایین که سوسول ترین موجود دنیاست اسم اش “پیرومیا”ست.(آب ِ دست ام را هم می پاشم به اش ، برگ های اش را جمع می کند قرطی خانوم!)
گیاه نوشت ۲.آن کناری اش کاج ِ نوئل است که امسال خدا را شکر کریسمس بی کاج نمی مانم دیگر.
گیاه نوشت ۳.کناری اش “کالانکوآ” خان است!(اسم اش شبیه فحش است اما دل اش اندازه ی گنجشک!)
گیاه نوشت ۴.آن آخری “حَسَن یوسف” خان است.روزی یک برگ می دهد و کلا شاخ و شانه برای ترنج می کشد.
گیاه نوشت ۵.همان طرف بالا،”کوردیلاین” خانوم است که نازترین خانوم ِ خانه مان است.نه آب زیاد می خورد نه نور.به خودم رفته.فقط عشوه ی شتری ست که می ریزد.ته اش هیچ چیز نیست.
گیاه نوشت ۶.کناری اش “ایمپتین” سلیطه است!..دل اش نخواهد گل دادن اش را نصفه نیمه رها می کند و غنچه اش ، نشکفته خشک می شود.ول اش کنم از گلدان می آید بیرون لخت راه می افتد توی خیابان!.این را کجای دلم بگذارم نمی دانم!
گیاه نوشت ۷.آن آخری هم خواهر ِ کوچک ِ “حسن یوسف” است که قرمز می پوشد.دختر بدی نیست ولی فکر کنم زیاد به پر و پای کالانکوآ خان می پیچد!..کنار هم که می گذارم شان رنگ شان تیره می شود!
خیلی زیر پوستی دارم حس می کنم که سی ساله شدن با هر چند ساله شدن فرق دارد!

یک نظر برای مطلب “ژن ِ”گل و گیاه باز” م دارد گل می کند!”

  1. ناشناس

    بهروز *** F به اون ها . همه شون ، اینا ، اونا ، همه شون .یه روز این میدل فینگری که گفتی رو نثارشون می کنیم . خب شایدم بعد مردیم . لااقل قهرمان مردیم . حالا شایدم دیگه دوره دوره ی قهرمان ها نباشه و حرومزاده ها تاخت و تاز می کنن . کی یه کیه . مام قهرمانی می کنیم واسه خودمون . *** قهرمان بخوره توی سرمون…مثه آدم که زنده گی نکردیم…لااقل مثه ادم بمیریم
    بهروز *** قهرمان بخوره توی سرمون…مثه آدم که زنده گی نکردیم…لااقل مثه ادم بمیریم *** آدم ینی این که آدم به کامنت دوستش که لطف می کنه میاد توی وبلاگش گیر نده
    آیدا *** حالاها آدم بودن همون قهرمان بودنه :دی *** نه بدجنس نمی تونی باشی…باران در همین خاک؟..به نظرت خاکی مونده؟ اسفالت شد مملکت رفت
    شی ولف *** آدم ینی این که آدم به کامنت دوستش که لطف می کنه میاد توی وبلاگش گیر نده ***
    خروس *** به نظرت بدجنسم که خوشحال شدم که کاری داری که پایبندت کرده فعلن؟!آخه دوست دارم باران در همین خاک باشد. ***
    *** نه بدجنس نمی تونی باشی…باران در همین خاک؟..به نظرت خاکی مونده؟ اسفالت شد مملکت رفت ***
    *** خواهم رفت. روزی ، حتی به قصد مردن. دوست دارم کرم های اجنبی گوشت تنم را بخورند. اصلا شاید کرم های گورستان پرلاشز. ***
    *** ای کاش من گاب گوسبند بودم . ای بابا اینو که قبلا گفتم . ای کاش ادم لاک پشت بود تخم میکرد بعدش میگفت گور بابا بچه ها و میرفت تو دل دریا ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *