دوحه نامه

یک انسان نرمال با شانس معمولی اگر بخواهد از تهران برود تفلیس، باید ١١۵٠ کیلومتر را طی کند.
همان انسان نرمال با همان شانس معمولی حالا اگر بخواهد از تهران برود دوحه قطر باید کمابیش ١١۵٠ کیلومتر را طی کند.
اما یک انسان داغون با شانس سه نقطه و سه حرف،اگر بخواهد برود تفلیس، اول می فرستندش دوحه که از آن جا برود باکو و بعد شوت شود به تفلیس. یعنی بلیط و برنامه ریزی ای هم که نصیب اش می شود ، داغون و سه نقطه و سه حرفی است !
آن انسان داغون با شانس سه نقطه و سه حرف بنده ی عزیزم، که از مملکتم تهران، آمده ام این پایین در مملکت دوحه و شش ساعت باید این جا بمانم و بعد از ریختن پول هایم توی فری شاپ و جیب امیران قطری، برگردم بالا و ۱۹۲۷ کیلومتر را طی می کنم تا برسم به تفلیس!
باورش سخت است اما به عبارتی من حدودا با کمی بیش و کم ،همان قدری توی راه خواهم بود که وقتی رفتم هاوانا، توی راه بودم!
چندان بد نمی گذرد این جا. We Chat را روشن کرده ام و با تمدن ها و بی تمدن های دور و برم مشغول گپ و گفتگویم.جالب ترین اش همین آقایی ست که روبروی ام نشسته و عکس جفتمان هم توی پروفایل مان است و می دانیم که روبروی همیم اما در سکوت همدیگر را نگاه می کنیم و فقط می چتیم! We Chat یک جهش در ارتباطات انسان های چند کیلومتری و چند متری ِ انسان نیست آیا؟ ترسناک نیست آیا؟ که یک مشت انسان غریبه همه در سکوت نشسته اند در حالی که همه هم را می شناسند به عبارتی؟ رعب ندارد؟

یک نظر برای مطلب “دوحه نامه”

  1. ناشناس

    مهسا *** هیچی ندارم بگم باران یعنی نمیدونم حس اصلیم در مورد این پستت کدومه که در موردش بنویسم!!! *** خودم هم حال بهتری ندارم.نگران نباش
    د.ک *** خودم هم حال بهتری ندارم.نگران نباش *** نه ولی خانواده ش این جان و بچه ها به خاطر مدرسه رفتن این جا، فارسی می دونن
    مهدیس *** مهسا جان ، هم چنین من … فکر کنم یواش یواش داره این بارانک درد عمومی و عشق عمومی میشه که ما می تونیم حرف ضلع سوم را حرف خودمان و احساس خودمان بدانیم … حالا باید به دو نفر بگوی ام : می فهمی ام ؟ *** نفر ا.ل.ق.ا.ع.د.ه همکار ماست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!..دلی جان مطمئنم این سوال اشتباه تایپی بوده
    دلی *** اونوقت نفر اول القاعده ایرانیه؟برای فارسی نوشتن برادر زاده اش میگم. *** نمی دونم چه مرگ بشر می شه که اصن بزرگ می شه!
    فرزانه *** نه ولی خانواده ش این جان و بچه ها به خاطر مدرسه رفتن این جا، فارسی می دونن *** خیر ایشون در گوا.ن.تا.فلان آب خنک می خورن!
    فنجون *** فدای دل پاک بچه ها..مبینی بانو ..میبینی چه ساده نوشته برای عموش.طفلی بچه ها ..همه رو مثل خودشون معصوم میبینن..مادری با کمک دوست پسرش همسرشو کشته وخوراک سگا کرده بود اما دخترک معصوم ۸ساله ش باور نمیکرد کارمامان باشه .درکمال ناباوری قسم میخوردمامانم بهترین مامان دنیاس .نباید قصاص بشه..یعنی نفرال.قا.ع.ده همکارشماس..مواظب باش..من که ترسیدم.. همونا که پاهاشونو زنجیر میکنن وکیسه روسرشون میکشن..وایییی گ و.ان .تا.نا.مو *** اره. شاید اسم اش بیشتر از “خانواده” ..تعلقه
    سیمین *** نفر ا.ل.ق.ا.ع.د.ه همکار ماست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!..دلی جان مطمئنم این سوال اشتباه تایپی بوده ***
    دلی *** وقتی این پستو خوندم دچار یه حس دو گانه نه چندگانه شدم. چیزی که برای من همیشه جالب بوده اینه که چه چیزی باعث میشه که ما وقتی از دوره کودکی به نوجوانی می رسیم یه دفعه دنیامون اینقدر تغییر می کنه *** خدا رو شکر مساله حل شد
    مهسا *** نمی دونم چه مرگ بشر می شه که اصن بزرگ می شه! *** این پاسخ ها محرماانه ست!
    مهدیس *** یه بار باید بیای و درست درمون برام از این واحد بگی … نامه ها رو چطوری به دستشون میرسونن؟‌ بعد این آقای عموی محترم ، آزاده یا اینکه جایی دستگیر شده و نامه ها میره به اونجا؟ ***
    مهدیس *** خیر ایشون در گوا.ن.تا.فلان آب خنک می خورن! *** درموردش صوووبت می کنیم!
    مریم *** تعلق حس خوبیه و تو همه آدما و همه جای دنیا تریبن یکیه! *** این جا جاش نیست. می حرفیم
    فتجون *** اره. شاید اسم اش بیشتر از “خانواده” ..تعلقه ***
    د.ک *** واییییییییی اشتباه شد..نامه برای اون بود…همکارتون فقط نامه رو میخواس اسکن کنه..ببخش گلم.. ***
    شیدا *** ***
    *** فکرکنم می فهممت د.ک بله قلم باران عزیز حرف خود ماست. ***
    *** خدا رو شکر مساله حل شد ***
    *** باران یه عالمه سوال برام پیش اومد.شاید خیلی بی رحمم ولی برای چی باید خانواده ی اون توی مملکت ما باشن؟دولت ما حافظ منافع القاعده است؟ اون بچه و خانواده اش میدونن عموش چیکاره است؟ ***
    *** این پاسخ ها محرماانه ست! ***
    *** انفجارای امروز نزدیک سفارت ایران تو لبنان رو هم القاعده به عهده گرفتن. وقتی به اتفاقی میفته و القاعده یا هر گروه دیگه ای به عهده میگیرن من خنده ام میگیره نمی دونم چرا! نه از خوشحالیا نه. ***
    *** ای کاش همه مشکلات سخت دنیا را میدادند بچه ها حل کنند اونوقت شاید دنیا جای بهتری بود ***
    *** ***
    *** داشتم این نامه رو برای پرتقال فروش تعریف میکردم که یه چیزی گفت که پشتم تیر کشید! میگفت این عمو جان محترم تو خانواده اشون بزرگ شده و تبدیل شده به یک قهرمان … همه با افتخار ازش یاد میکنن و بعدا که بزرگ شه و بگه چرا الان زندانه میگن میخواسته اسلامو نجات بده و … اگه اینطور باشه این عمو تا سالها برای دخترک قهرمان خواهد ماند و هیچ وقت هم از داشتن چنین عمویی احساس خجالت و شرمندگی نخواهد کرد و ال قا عده همینجا تو کشور خودمون ریشه میگیره. ***
    *** درموردش صوووبت می کنیم! ***
    *** از پست ات حسی دوگانه در باره ی فعالیت ص.س – محل کار- برای ام در این مورد – شایدجای سووال -به وجود آورده .. نگاه کن ایا خیلی از ز.ن.د.ا.ن.ی های ما همین حق دادن نامه – اصلن اعلام زنده بودن -را دارند ؟ ایا ص.س برای رساندن نامه های ان ها به خانواده ی درجه یک – که در این مورد خانواده ی درجه ۲ و ۳ انجام می شود – تلاشی صورت داده است ؟ ایا این نامه نگاری ها عضو سازی برای ا.ل.ق.ا.ع.د.ه. از همین سنین کودکی نیست ؟ با گفته های ” فنجون” جان در این موردموافق ام … شاید این گ.و.ا.ت.م.ا.ل.ا مرکزی برای مظلوم نشان دادن و یا فرماندهی از دور و یا کادر سازی برای رهبری های اینده ی ان ها باشد ؟ می دانی که در آستین هزاردستان ها چه برگ های شعبده یی که پیدا نمی شود … س. ی. ا. را می گوی ام اما سوی دیگر کودکی در فرار … و دل نگرانی در باره ی عموی دیده یا ندیده اش قرار دارد …. راستی دارد یواش یواش تعداد اضلاع این ” فهمیدن ” های عمومی و ” حرف دل زنی ها ” هم زیاد می شه هاااااااا ***
    *** این جا جاش نیست. می حرفیم ***
    *** ما عادت کردیم تو تند تند باشی دختر گم و گور نشو…کم نشو 🙁 ***
    *** ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *