سوء استفاده ی تجاری و خصوصی از یک وبلاگ غیر تجاری و عمومی

مخاطبان جان،
خلاصه بگویم؟ یکی از بازیگر های نمایش ما دچار نقص فنی شده و ما کلا همه گی در گِل ایم عمیق.
زبان فرانسه دان ِ علاقه مند به تاتر با قابلیت حفظ متن در یک ماه یافت می شود این جا؟ متن سخت و پیچیده نیست فقط نیازمند وقت و تمرین است! یافت می شود؟:(
برای اطلاعات بیشتر با اینجانب که نقش اول ِ گردن شکسته ی نمایش نیز هستم و با فرد ِ نقص فنی دارای دیالوگ های متمادی هستم تماس بگیرید و یک گروه را از نگرانی و نیکول را از سکته برهانید.
سپاس
Bma564@gmail.com

یک نظر برای مطلب “سوء استفاده ی تجاری و خصوصی از یک وبلاگ غیر تجاری و عمومی”

  1. ناشناس

    مینروا *** باید به گفت سواری گرفتن اخر تا به کی :دی دلم برا این د تا وروجک تنگ شده بود :*:* *** اون کوچول آقائه با خودشم دعوا داره:))))هستم هستم. خاموش اما هستم
    رها *** اومم 🙂 خانواده ای هستند برای خودشان 🙂 جمعشان جمع باشد همیشه :* *** آره آره یادمه..اسم بچه شونو می ذارم “زون” افتر یو..
    سیمین *** چه بانمک! *** گربه حلزون بخوره سارا؟؟
    شب زاد *** این پسره چرا اخماش وا نمیشه؟کوچول آقائه.راستی باران،من چرا دیگه تو رو نمیبینم تو جیتاک؟همش نیستی *** امروز یادش بودم و سرک کشیدم توی نونوایی اول صبح اتفاقا!!!!!!! تو توی سر منی؟؟؟؟؟
    مهسا *** اون کوچول آقائه با خودشم دعوا داره:))))هستم هستم. خاموش اما هستم *** :)امنوامان
    رها *** خانمآقای تندر هنوز هست پیشت!! معلومه خوب ازش مراقبت می کنی باران.این توربوی بلا هم بهتر از اینجا جایی نمی تونست پیداکنه. یاد اون روزهای پارسال افتادم باران *** کجا نوشتی؟!…چرا پیداش نکردم ؟
    سهیلا *** راستی یادم رفت بنویسم :)) یاد اون آقای زون افتادم تو اون سریال عروسکیه خونه مادربزگه:) آی من این اسمو دوست داشتم و براش ذوق می کردم ؛ آقای زون ! *** خوبم مهسای خوب
    فروید کوچک *** آره آره یادمه..اسم بچه شونو می ذارم “زون” افتر یو.. ***
    فروید کوچک *** ای چه جمع مهربانی . آرزوی سلامتی برای همه تون ***
    دختر نارنج و ترنج *** فوق العاده هستن این حیوونا حتی اگه یک حلزون به اون کوجیکی باشه من که عاشق همشون میشم بعدش هم این ها اراجیف نیست اینها آن نشانه ای است که برای هرکسی پیدا نمیشود مثل آغوش آن پدر. اگه درست یادم باشه اون گربه پرشینتون بچه بود و بهتون هدیه دادنش، یادمه چقدر بهتون حسودیم شد و دلم خواست، من عاشق حیونام اما مادرم خیلی مایل نیست ***
    سارا *** راستی عکس هم خیلی فوق العاده است ***
    فرزانه *** چه خوشحال شدم بعد از این همه وقت از ترنج و تورج و خانمآقای تندر مطلبی خوندم که نشون می ده حال هر سه تایشان خوبه و حالا یه توربو هم افزوده شده انگار به جمع… خوبه که اون خونه خونه ی موجوداتی هست که دیگران نمی بینند و باران می بینه… مرسی باران که اینقدر خوبی. درست شبیه اسمت… ***
    مهدیس *** چه باحال حالا این گربه ها کاری به این حلزونه ندارن احیانا علاقه ای به خوردنشون ندارن؟ ***
    مینروا *** گربه حلزون بخوره سارا؟؟ ***
    شب زاد *** خوشگلن هر چهارتاشون ***
    مهسا *** باران جدیدأ نون سنگک نخریدی؟ (فقط محض دلتنگی برای نونوای محلتون!دلم براش تنگ شده…) ***
    *** امروز یادش بودم و سرک کشیدم توی نونوایی اول صبح اتفاقا!!!!!!! تو توی سر منی؟؟؟؟؟ ***
    *** خوبَسته؟ چِخ بَر؟ ***
    *** :)امنوامان ***
    *** بانو باران جان!ما شماره تلفنمونو برای شما نوشته ایم .لطفا توجه لازم را جهت ملاقات اینجانب مبذول بفرمایید.با تشکر 🙂 ***
    *** کجا نوشتی؟!…چرا پیداش نکردم ؟ ***
    *** چرا خبری ازت نیست؟ همه چیز رو به راهه؟ خوبی عزیزم؟ ***
    *** خوبم مهسای خوب ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *