A Real Virtuality
۱۱:۰۰ جای همیشه گی ِ شب های ام نشسته ام.توی اتاق پذیرایی ، بین مبل و میز .پاهای ام را توی شکم ام جمع کرده ام و همان طور که مچاله شده ام ، توی اینترنت دنبال یک مدل فرانسوی برای تابلوی بعدی ام می گردم. یا هوی ام را که Sign In می کنم ، پنجره ی پی ام باز می شود.اسم توست!…خیلی وقت بود با تو چت نکرده بودم.می گویی:” نخوابیدی؟” _..” نه.دارم دنبال مدل می گردم.این رو ببین…به نظرت چه طوره؟” _” باز نمی شه…” _ “پس بعدا نشون ات می دم.” ادامه مطلب