زنده گییییییی یعنی : با دختر عمه ها و پسر عمه ها ، شب ِ پنج شنبه بری عروسی ِ مُتی و عادل و تا صبح از سر و کول هم برید بالا و برقصید و بعد مست بیاین خونه و هفت ِ کثافت بازی کنید و بعدشم دسته جمعی تازه بشینید رکورد ِ angry bird بزنید و بعد هر کس یه گوشه ای خوابش ببره و بعد به حالت hangover بیدار شین و ببینید اون پسر عمه با مرامه ، پا شده رفته نون و خامه خریده و بعد همه همون طوری دراز کش ادامه مطلب

آدمیزاد موجود عجیبی ست… صبح که می آمدم سر ِ کار با خودم فکر می کردم که اگر امروز بگوید :” نه و نمی شود و…” احتمالا همان موقع هر چه از دهن و دلم بیرون می آید را نثارش می کنم و دیشب ام را خواهم گفت … حالا چهارزانو نشسته ام روی صندلی ِ شرکت و در اتاق را بسته ام و مقنعه ام افتاده است روی شانه ام و هی صندلی را به چپ و راست تاب می دهم و می گوید “نه و نمی شود و …” و از سرمای سطل ادامه مطلب

دوست ِ فرنگی ام : امروز روز” مثل یک دزد دریایی حرف بزن” ِ*! من :توی دیار ِ ما ، هرروز همین روزه! _________________________________________________ International Talk Like a Pirate Day (ITLAPD) 19 sep

دلم می خواهد پرتاب شوم.از کجا به کجا؟ از “مهمه ” ها به “مهم نیست” ها؟ یا از “مهم نیست ” ها به “مهمه” ها؟.دلم می خواهد پرتاب شوم..از یک جای بلند…کوهی ، صخره ای ، آسمانخراشی .و بعد یک قدم مانده به زمین تو باشی .تا هم پرت شده باشم و هم نیفتاده باشم.. بعد لب پایینی اش زیر ِ فشار دندان های اش گز گز می کند تا نلرزد…

سفارت ویزا نداد نقطه شرکت قاراشمیش شده نقطه فردا برمیگردم تهران نقطه سیاست های داخلی و خارجی باز دوباره به ما که رسید به جای hope…….. هوپ گفت و از ما رد شد نقطه زنده گی دوباره برگشت به قبل از روزهایی که خالی بودم از امید نقطه محکومیم نقطه یک نقطه یک نقطه یک نقطه

به موضوع ِ خیلی خاص یا مشکل بزرگی فکر نمی کردم.اما خوابم نبرد.از روی تخت دست های ام را گذاشتم روی زمین و خزیدم پایین و آمدم کنار ِ لب تاب و چمدان ِ هنوز بازم. حالا که خوب فکر می کنم می بینم ، فکر هزار تا چیز ِ ریز و درشت ِ غیر مهم توی سرم است که با این که کوچک و از پاافتاده اند ، اما نمی گذارند بخوابم.وقتی می گویم کوچک و پیش پا افتاده ، منظورم در عین حال مضحک و مسخره و البته خنده دار هم هست. اما ادامه مطلب

می گه: موهات از پشت روسریت زده بیرون! می گم : شما رو دیدم هول شدم روسریمو این قد کشیدم جلو از پشت موهام زد بیرون. می گه :این چیه توی گوشت؟ موزیک غیر مجازه؟ تو دلم می گم: پ نه پ…مداحی گوش می دم با این موهای از پشت زده بیرونم.! من تمام مدت قلبم مثل قلب خری می زند که دارد از کنار پرتگاه رد می شود و یک دفعه یک دست و یک پایش می لغزد و کج می شود به سمت دره .آن طور می زند که فکر می کنم الان ادامه مطلب

“آقای اشمیت کیه ” را نبینید! . “آقای اشمیت کیه “را نبینید چون از اول اش آن قدر تلخ نبینید چون بازی ‌سیامک صفری به اوج که می رسد هوش از سرتان می برد و بعد که این نمایش را هرگز این نمایش را نبینید نمایش ِ “اقای اگر نمی خواهید معلقی “آقای اشمیت “اقای اشمیت

یک لحظه حواسم پرت می شود و ترنج می رود طرف تراس و می پرد توی حیاط.می دوم در تراس و حیاط را نگاه می کنم.آن پایین آرام نشسته و بالا را نگاه می کند.برمی گردم توی آشپزخانه تا دو تا لیوان آخر را هم بشویم و بعد بروم دنبال اش.وارد حیاط که می شوم می بینم چند تا پسر بچه با چوب دور هم می دوند و فریاد می زنند و می خندند.چشمم دنبال ترنج است که می بینم خاکی و کثیف یک گوشه ی حیاط کز کرده و می لرزد.بچه ها را می ادامه مطلب