came back home at 9pm..after a long and hectic day……and then .. watching the “SHOW” of the invalid confessions..left nothing but tears and silence in my room.picturing the tortures and the suffers that they had been under…didn let me to blink an eye last night the world will definetly remember this unjust trial…and besides…Even Galilei was forced to confess in a so-called “JUST” trial that ” the earth is Flat”!!!!!!!!…l

it all happened last night as soon as the clock stretched up its hands to rest for a while after its 12-hour work “the flag man of the Time” …. my spell broke down n I turned into myself again and today passed through this thought..that,,”Can I really do these all together in my life?”…l and I just got my answer when saw myself carrying “Cafe Creme ” book ..with one hand my Lorca Book…the same hand my dvds…_again the same hand..in a total pain..and with the accompany of difficulty and some potatoes and tomatoes..and ادامه مطلب

بعضی از روزها ..مثل امروز…درست مثل همدیگر از خواب بیدار می شویم. ــ صبح به خیر ـ صبح به خیر ـ خوب خوابیدی؟ ـ نه. ـ منم همین طور. ـ امروز حوصله ندارم…کسل ام…دوست ندارم حرف بزنم.. ـ منم همین طور…دلم می خواد امروز ساکت باشم. ـ اوکی ـاوکی و درست همین روزهاست که آن رگ ِ مرموز ِ وقت تلف کردن ام عود می کند و خدا می داند که چه دردی می گیرد.عجیب دل ام می خواهد توی این روزهای بی رنگ…یک دوست دختر داشته باشم..یک دوست دختر…که ارزش واقعی زمان را بداند ادامه مطلب

دل ام..کتاب می خواهد عجیب تشنه ی خواندن ام

هنوز توی رختخواب مشغول غلت زدن و مزه مزه کردن ِ خواب ِ صبح هستم…که سیگار را بین انگشتانش می گیرد و لیوان شیر را هم با همان دست اش..کنار ..بی هیچ حرفی شروع می کند.. “نمیدونمچراچندوقته خوابیدنروبهورزش کردنترجیح می دم..بااینکه م شاپوانقلاب و هرچیکتاب و فیلم جدیدمیادبخونم و ببینم و بعدشمترجمهکنمو جرعه ی آخر شیر…همزمان با آخرین پک ِ سیگار تمام میشود.دولا می شود و و نخوابیده.. و نمی خوابد.. صدای هق هق اش می آید.. با این چه کنم؟

Cuba means nude dancing girls in fancy stripped clothes..who are weeping inside تمام شد. به سرعت ِ ناپدید شدن ِ موج های آتلانتیک که هرروز رو به آن ها می نشستم و بدون ِ این که چیزی بنویسم…به نوشتن فکر می کردم.سفر مجال ِ حرف زدن و نوشتن نمی دهد…تنها فرصت داری پلک بزنی .. به یاد بسپاری و فکر کنی.. __________ پ.ن.۱.کلی چیز توی سرم..و کلی حس توی دلم بود که اومدم این جا.اما مصادف شد با یک پدیده..به نام “خروس بی محل”…حالا این خروس می تونه به شکل “کتاب عکس های همینگوی” باشه..یا ادامه مطلب

یک احساس جدید… احساسی که بعد از بیست و شش سال …برای اولین بار است آن را تجربه می کنم…و این یعنی..که دنیا هنوز پر است از احساس ها ی احساس نشده و تجربه های تجربه نشده… ۲۰ و ۲۴ درجه عرض شمالی…۲۴ درجه و ۹۴ درجه طول غربی..و این یک تجربه ی طول و عرض جغرافیایی است. هنوز مطمئن نیستم که مرا چه شده…فقط می دانم که دلم آشوب است… بغض مادرم..نگاه غمگین پدرم…و بازوهای برادرم که محکم مرا بغل کرده بود…و همه ی کسانی که نگاه هایشان متفاوت تر و غریب تر از ادامه مطلب

i`m sorry for blaming you for everything that I couldnt do and I hurt myself…by hurting u بیدار مثل ِ “نقره ای” خوابم نمی برد.ساعت از سه گذشته.چیزی به صبح نمانده است!. “گوجه های سبز” رهایم نمی کنند.بعد از مدت ها بالاخره کتابی پیدا کرده ام که مثل سیگار ، دلم نمی خواهد تمام شود.آرام آرام آن را می خوانم تا تمام نشود…. غمگین مثل “قهوه ای” تو را آزرده ام.خودم را هم. سرم را همین چند ثانیه ی پیش برگرداندم و نگاه ات کردم.خسته، خوابیده ای.خسته از سر به هوا بودن های هر روز ادامه مطلب

if u ask me..I`d say the lyric is not something if u ask me again..about Aguilera`s voice..i `d say.she `s got the ingredients if u`d like to ask me AGAIN..i`ll say: she `s sung this in Heaven!!!..i and if u wouldn like to ask me anything..i`ll suggest u to just ..shut up and let me melt in it HURT_Aguilera Seems like it was yesterday when I saw your face You told me how proud you were, but I walked away

ـدینگ دینگ! اساتید کنجکاو: ـ باران موبایل ات…برات مسیج اومد. ـ نه..این مسیج نیست.صدای زنگشه! اساتید کنجکاو: واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا…بچه ها یعنی باران خوب می شه؟ ـ سلام باران جون..زنگ زدم بگم که اصلا نگران فردا نباش…هر چی قسمت باشه همون می شه…تو سعی خودتو کردی…دیگه نگران بقیه اش نباش.اگه شد که چه بهتر…اما اگه نشد…تو چیزی رو از دست نمی دی..همین جوریش هم…از همه جلوتری…البته می دونم چه قد فردا برات مهمه…اما عزیز دلم…مطمئن باش که تو تا اون جایی که می تونستی تلاش کردی..این روزا هم اوضاع خیلی بد شده…البته فردا نقش تعیین کننده ای ادامه مطلب