خوشحالی ِ شب ِ اجرا گم شد توی اشک های خداحافظی ِ همان شبمان با نیکول.زنده گی این طور آدم ها…این طوری ست.امروز ممکن است این طرف دنیا باشند و فردا آن طرف دنیا.امروز ممکن است یک نقطه از کره ی زمین…حس خوب بسازند و فردا..یک نقطه ی دیگر.زنی مثل نیکول را که ببینی…گاهی باورت می شود که از اخلاق و انسانیت هیچ نمی دانی.گاهی خجالت می کشی از بزرگی این انسان های غربی بی فرهنگ!!…گاهی گم می شوی میان همه ی محبت های بی اندازه شان.گاهی فکر می کنی این ها آمده اند که ادامه مطلب

تمام شد بچه ها!..باورتان می شود؟..حالا دو روز از دوم تیر گذشته اما من هنوز توی ابرهای آن روز سیر می کنم.دوم تیر با آن همه و اضطراب و دلهره ای که برای اجرا داشتیم.خب وقتی از اول قرار بر اجرا نبود…وقتی هیچ کداممان حتی فکر بازی کردن از مخیله مان نگذشته بود…وقتی چند نفر از بچه های گروه تا به حال کلاهشان هم نزدیک ِ یک سالن تاتر نیفتاده بود…چه برسد به دیدن ِ یک نمایش…چه انتظاری از ما می رفت؟ شب ِ قبل از نمایش یادتان هست؟که آقای نجار سن را آورد …سکوت ادامه مطلب

در آستانه تابستان در این شب بارانی دست و دست دوستت دارم و دوستت دارم عاشقانه های زیر ِ لب ِ تو و ..زیر ِ لب لعنت فرستادن ِ من به همه ی آستانه های تابستان و شب های بارانی و دست ها و دوستت دارم هایی که صبح هیچ اثری ازشان نمی ماند…

نه اشکالی ندارد که مادر ِ نازنین بعد از سه سال مبارزه با سرطان بمیرد و نازنین از دبی بلند شود و بیاید ایران و بچه اش هم توی این هاگیر واگیر سقط شود.نه اصلا به کجای دنیا بر می خورد که بابا بیست و چهار ساعته نیاز به همراه داشته باشد ؟..اصلا خیلی هم خوب است که مادرک از کمر درد بیفتد توی خانه و پاهایش یک شبه بی حس شوند و برادرک هم درگیر ِ امتحان های اش باشد و هی جاده ی کاشان تهران…تهران کاشان..کاشان تهران…تهران کاشان.ای بابا عزیز ِ دلم..مگر مشکلی ادامه مطلب

همیشه همین طور است.مطمئنم.همه ی آن هایی که خودکشی می کنند…توی آخرین لحظه دلشان می خواهد یکی بیاید و نگذارد.اول اش مطلقا به این فکر نمی کنند…اما مطمئنم یک لحظه…یک ثانیه وجود دارد که از ته دلشان می خواهند کسی برسد و نجاتشان دهد.داستان ِ من اما فرق دارد.درست توی همان لحظه که دلم می خواهد یکی بیاید…می آید.اما..به جای این که من را از بلندی بکشاند کنار…هلم می دهد و …خلاص. حتما نرگس هم یک ثانیه…شاید کمتر از ثانیه…دلش می خواسته که کسی برسد.شاید کسی نرسیده..شاید هم رسیده اما..فقط هل اش داده… چه قدر ادامه مطلب

پس انداز ِ دو سالم را دادم برای یک چهارم ِ عمل ِ بابا! بله یک چنین تعادلی وجود دارد در کشور ِ ما بین میزان ِ درآمد ِ یک دختر و میزان ِ پس انداز ِ همان دختر و هزینه ی درمان پدرش و حساب بانکی ِ همان پدر که باز نشسته ی آموزش و پرورش است . حالا فکر کن که توی این وانفسا و شیمی درمانی ِ خداد هزار تومان و پرتو درمانی خداد میلیون تومان ، اداره ی بیمه هم بزند و میانه اش با آموزش و پرورش شکرآب شود و ادامه مطلب

یک جای بلندی نزدیک خانه مان است که برادرک با دوست دخترک اش هر شب نیم ساعت می روند آن جا و شهر را تماشا می کنند.یک جای بس بلند و دنج است حوالی بیمارستان محک که فضای بازش بس باز است و جا برای انسان بس فراوان. امروز برایم یک عکس فرستاده که این همان مکان است !!! می گویم: “عجب این قدر شلوغ می شود شب ها آن جای دنج و بالا؟” می گوید: “نه خیر…این عکس همان شبی ست که قرار بود لوگوی پپسی بیفتد روی ماه!!!” من هم که از زمین ادامه مطلب

بر خلاف ترم های دیگر که توی کلاسم بین خانم های خانه دار و کارمند یکی دو تا دانش آموز پیدا می شد ، این ترم هر یازده نفر دبیرستانی هستند.از نگاه ِ مضطربشان وقتی وارد کلاس می شوم می فهمم که این ترم مثل ترم های دیگر نیست.یک جور برق ِ خاص توی نگاه دخترکان ِ کلاس ِ دیروزم بود…یک جور انرژی ِ خاص… به جای معرف کردن ِ خودم…شروع می کنم از چیزهایی می گویم که دوست دارم…از چیزهایی که به من حس خوب می دهند..از آدم های معروفی که خوشم می آید…از ادامه مطلب

دیر می بینم کلاغ ِ نیمه جانی را که وسط خیابان افتاده است. تنها کاری که می توانم بکنم این است که سرعتم را کم کنم و طوری رد شوم که از بین دو چرخ ِ ماشین رد شود.درست آخرین لحظه ای که با احتیاط می خواهم از روی اش رد شوم ،پاهایش را می بینم که تکان می خورند.یک چیزی توی گلویم باد می کند.آرام می زنم کنار.حالا که جان دارد…حالا که تکان خوردن ِ پاهایش را دیدم…حالا که بدنش هنوز گرم است….لااقل بگذار بیاورمش کنار ِ خیابان.پیاده می شوم.در ِ ماشین را از ادامه مطلب

مرده شور ِ” زن بودن” رو ببرن که باید هزار تکه ات کنار هم باشن تا دیده بشی. مرده شور ِ این جنسیت رو ببرن که همه فکر می کنند باید همه ی اون هزار تیکه ات بدرخشه و هر کدومش اگه نباشه..یک جای “زن بودن” ات می لنگه. مرده شور ِ همه ی اون چیزایی رو ببرن که تو باید توشون خوب باشی چون یه “زنی”! مرده شور ِ همه ی اون ثانیه هایی رو ببرن که داری “هزار تیکه” می شی…اما باید مثل “یه تیکه” رفتار کنی.. مرده شور ِ اون تعریف و ادامه مطلب