امروز را مرخصی گرفته بودم که هم برای مهمان های امشب تو کارها را انجام دهم و هم برای امشب که مهمانی خداحافظی نینو ست حال خودم خوش و خرم باشد.
یک هفته است که با نرگس و سپی و نینو حرف های مان خلاصه شده توی این که چه کنیم و چه نکنیم، چه بپوشیم و چه نپوشیم، کی را دعوت کنیم و کدام یکی را دعوت نکنیم، دی جی چه بخواند و چی حق ندارد بخواند. چه کوفتی را با چه زهرماری ای قاطی کنیم که کوکتل اش حسابی شود. چی بپزیم و چی بخوریم و چی نخوریم. چهل نفر انسان دعوت کردیم..که چهارتایی مان توی این یک سالی که نینو این جا بود، باهاشان چهل ها خاطره داشتیم… هه. هه. شِت. حالا با این حال گه آمده ام آفیس و میس کال پشت میس کال است که می افتد و من گریه امان ام نمی دهد. اتاق ام بوی گند ِ سیگار گرفته. باورم نمی شود که بحث و جدل مان آن قدر بد بود که وقتی سوییچ را برداشتم حتی از من نپرسیدی کدام گوری می روم. آمدم آفیس چون جای دیگری را نداشتم. لااقل این جا آرام و تاریک است و تنهای ام. لااقل می توانم این جا فکر کنم به حرف های ات. به توهین های ات. به حق دادن ها و حق ندادن های ات…به فکرها و بی فکری های ات…
متاسف ام برای روزها و شب های مان که دارند یکی بعد از آن یکی این طوری به گاف و الف می روند. حالا حتما مهمان های ات آمده اند و حال ات کمی بهتر شده. فقط انگار قرار بود خانه را خراب کنیم روی سر هم که من به این مهمانی خداحافظی نروم انگار. متاسف ام. گاهی دونفره ها به شت کشیده می شوندو دست هیچ کس نیست جز خودمان. خراب و آویزان ِ دنیای ام. حرف های ات یادم نمی رود…روی مخ ام بند بازی می کنند…خراب ام. همین!
یک نظر برای مطلب “”
نظر شما چیست؟
بعدی: بینینو
مینروا *** اینو ببین :دی https://www.facebook.com/humansofnewyork/photos/a.102107073196735.4429.102099916530784/711622688911834/?type=1 آشنا نیست به نظرت؟! :دی *** اوا. این کوچول آقا طوسی منه که
سارا *** اوا. این کوچول آقا طوسی منه که *** نگران که بودم 🙂
بهروز *** زخمهایم را پنهان کردم تا مهربانی را نرنجانم اما او پنهانی گریست جای زخمها را دیده بود ***
مینروا *** خیلی وقته هیچی نظر نذاشتم اینجا . می خونم ولی نظر نذاشتم . گفتم بیام نظر بذارم نگران نشی :دی راجع به پست هم لالم . حرفی هم مگه می شه زد؟ ***
*** نگران که بودم 🙂 ***
*** تشریف بردن نیویورک در غیاب شما :دی :دی ***