خیلی راحت دروغ گفتم به سپی و نرگس. شرم اور است اما از نتیجه راضی و آرامم.
بس که این دو تا جانور امروز غر غر کردند که امشب پنج شنبه است و نینو هم که نیست و هیچ جا چرا دعوت نیستیم و امیدواریم تا شب دعوت شویم و چه خاکی به سرمان کنیم پس! اصلا امورات این دو نفر بدون میهمانی نمی گذرد. بی پارتی دنیای شان چیزی کم دارد. گاهی بهشان حسودی می کنم. به این که فقط به فکر اینند که کجا بروند که بیشتر خوش بگذرد. به فکر این که امشب چی بپوشند و فردای اش چه طور آرایش کنند. کجا خرید کنند و چی بخرند و کجا می شود آن را پوشید که مرکز توجه باشند و همین! فقط همین. واقعا فقط همین.
پرسیدند که امشب تنهایم که بیایند خانه ی ما بساط عیش و نوش به پا کنیم یا نه و من هم بی درنگ فرمودم :” خیر” و دیگر خفه شدند!
نه که با آن ها بهم خوش نگذرد. نه. نه که دل ام نخواهد خانه ی من بیایند. نه. نه که من اهل میهمانی و تا خرخره خوردن نباشم…اصلا.این دو نفر با نینو در حال حاضر ثابت ترین و یک جورهایی نزدیک ترین آدم های زنده گی ام هستند که حتا آخر هفته ها دلتنگ شان هم می شوم. ولی اگر دوستی مان را بگذاریم از یک تا ده ، من فقط از یک تا دو ، و بعضی وقت ها به زور تا سه باهاشان همراه و هم سو و هم فکر و هم جهت ام. از هر ده حرفی که بین مان رد و بدل می شود من برای دو تا و بعضی وقت ها به زور سه تای اش نظر و حرفی دارم. از ده تا چیزی که ان ها را خوشحال میکند من فقط از دو تا و گاهی به زور از سه تای اش به وجد می ایم. خودشان هم این را می دانند. توی یک برخورد و دو برخورد من بسیار جذاب و اجتماعی و خوش مشرب هستم همیشه. اما به محض این که قرار باشد یک سری چیزها زیاد تکرار شود یک دفعه به قول سپی تبدیل می شوم به “ننجون ِ مهدی”!
برای من هر شب میهمانی رفتن خسته کننده و مسخره است. خریدن خیلی چیزها و رفتن خیلی جاها هیچ دلیلی جز دک و پز ندارد. پیش فالگیر رفتن و هر هفته آرایشگاه رفتن ، مثل خود ارضایی به مفلوکانه ترین وجه می ماند.
برای من بهترین پنج شنبه و ایده آل ترین تفریح ِ شب جمعه همین است که تنها باشم و دراز بکشم وسط خانه و گاهی رو به سقف شوم و چند خط کتاب بخوانم و گاهی غلت بزنم و فیلم ببینم و گاهی هم مثل الان بچرخم توی اینترنت و این بزغاله هم این طوری کنارم بنشیند و به مانیتور زل بزند و بالاخره بعد از یک هفته ی مزخرف یک شب را آرام باشم و خوب . اصلا من دل ام می خواهد “غیر آدم” باقی بمانم اما آرام باشم. حتی اگر همه ی این آرامش را در قبال یک دروغ به چنگ آورده باشم. یک دروغ سفید.
یک نظر برای مطلب “بچه ها متاسفم!”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
سارا *** چرا اتفاقا خیلی هم خوب حریف میشن اگه تا حالا حریف نشدن به خاطر اینکه زمانش به حد کافی نگذشته *** یعنی چه قدر زمان سارا؟
شهروند مجازی (اقای جوان) *** یعنی چه قدر زمان سارا؟ *** لعنت به این اسمارت فون ها که بهشون حتی اگه دست هم نزنیم..جلو وعقب می رن
میم جین جون همیشه حاضر کنجکاو *** کاش میشد دست به ساعتا نزد…. *** عکس ِ حاضر ربطی به مطلب حاضر ندارد!..ربط زیادی ندارد یعنی
سیمین *** لعنت به این اسمارت فون ها که بهشون حتی اگه دست هم نزنیم..جلو وعقب می رن *** جایگزین خعلی کلمه ی بدیه!
سارا *** باران اسمم رو تو زیاد میکنی تقصیر خودته!:-) این عکس چیه?? متوجه نشدم *** موزیک دردم آورد!
سیمین *** عکس ِ حاضر ربطی به مطلب حاضر ندارد!..ربط زیادی ندارد یعنی ***
دختر نارنج و ترنج *** آنقدر زمان که خاطره عمیق تر، پررنگ تر و روشن تری جایگزین شود… *** گاهی هایی که از همیشه بدترند!
شب زاد *** جایگزین خعلی کلمه ی بدیه! *** اگه میشه زخمی رو خوب کرد؟!…فاصله رو بی خیال شد؟!!نمیدونم .قضیه اینه که نمیدونم چی درسته
*** بستگی به ادمش داره بستگی به اون ادمی که رفته داره ! بستگی به میزان ارتباط و رابطه داره ! ولی میگذره اونقدرها که دل ادم نمی لرزه و… پیشنهاد اهنگ: چندسال از امشب بگذره تا من فراموشت کنم … سرچ کن تو گوگل موزیک قشنگیه! ***
*** موزیک دردم آورد! ***
*** واژه بد و بی رحمی ه، می دونم! ***
*** ***
*** گاهی می شه باران، خیلی زود می شه…. بستگی به این داره که این رابطه چقدر عمیق باشه. گاهی بعضی از رابطه ها فقط “رو” هستن، “سطح” هستن، عمق ندارن که… خودت رو هی گول می زنی که دوست داری، که دوست داشته می شی، بعد که فاصله رخ می ده می بینی همه ی خاطره هات حبابن فقط… اون وقته که می بینی حتی اگه اون فاصله هم نبود یه روزی که چندان دور نیست خاطره ها می ترکیدن…. اما اینا همه ش گاهی اتفاق می افته نه همیشه… ***
*** گاهی هایی که از همیشه بدترند! ***
*** چرا خودت این بار دست به کار عقب بردن ساعت ها نمیشی؟اگه میشه زخمی رو خوب کرد،چرا خوبش نکنی؟هنوز میشه ها.حتما میشه.گرچه نه می دونم موضوع چیه نه می دونم حق دارم نظر بدم یا نه.اما اگه فاصله هات حریف خاطره هات نشدن،شاید باید فاصله رو بیخیال شی.نه خاطره رو ***
*** اگه میشه زخمی رو خوب کرد؟!…فاصله رو بی خیال شد؟!!نمیدونم .قضیه اینه که نمیدونم چی درسته ***