دیشب خواب می دیدم که با نازی و ف توی کوچه پس کوچه های اختیاریه می گشتیم و من و نازی اعلامیه های ف را روی دیوار ها نشان اش می دادیم.من توی خواب مدام می گفتم حالا که ف هست زود بگوییم این اعلامیه ها را بکنند.ف اما هیچ نمی گفت و فقط متعجب بود.نازی یکی از اعلامیه ها را نشان داد و رو کرد به ف و گفت:” آخه چی شد؟..چرا تصادف کردی؟”.ف برگشت رو به ما.صورت اش مهربان اما بی حرکت بود.حتی پلک هم نمی زد…لب های اش هم تکان نمی خورد…شبیه عروسک ها شده بود.اما من توی خواب صدای اش را می شنیدم که گفت:” خواستم برگردم عقب نشد…خواستم برم جلو نشد…هیچ راه فراری نداشتم…وایسادم!”
از وحشت این حرف و تصور آن صحنه از خواب پریدم.
از خانه تا این جا ، خیابان و عابری نبود که مرا وحشت زده یاد آن جمله نیندازد که خواسته برگرده عقب..نشده..خواسته بره جلو نشده…هیچ راه فراری نداشته…ایستاده و ..
یک نظر برای مطلب “”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
[ بدون نام ] *** چقدر با تو مخالفتم غریبه! چقدر درکت نمکنم و چقدر به این شادی بدبینم…. خدا کند که من اشتباه کنم … مٍثل ۴ سال پیش اما چقدر جنس این ۲ اشتباه متفاوته چقدر باور نمیکنم چقدر با تو مخالفم تنها دلخوشیم اینه که رای مردم رای مردم است حتی اگه همچین حماقتی باشه بازی رنگ ها را باور نمیکنم….. کاش بازی پشت رنگ ها را هم میدیدن مردم…. خدا کنه که من اشتباه کرده باشم خدا کنه غریبه *** فکر نکنم که بوی خوش بینی از نوشته ی من بیاد…میاد؟
پیراشکی عشق *** فکر نکنم که بوی خوش بینی از نوشته ی من بیاد…میاد؟ *** همه ی اتفاقای مهم تاریخ یه شبه افتادن خو:)
مریم *** این عوض شدن همه چیز و خوب شدن و همه چی چقدر خوبه و آرومه رو تو رادیو وتلویزیون خیلی بیشتر میتونی ببینی. اصلا انگار یه شبه همه چی فراموش شده. همه تغییر موضع دادن. *** این ترشی ِ فکرهامون بُرنده ی مستی های زودگذرمونه همیشه.اه
شیدا *** همه ی اتفاقای مهم تاریخ یه شبه افتادن خو:) *** بسوزه امید که عین موریانه می خوره آدم رو
یکتا *** من دلم برای شادی بی غل و غش تنگ شده برای خیبانهایی مثل بازی ایران استرالیا مثل روزهای قبل از انتخابات ۸۸ دلم میخواد با خوشحالی همه شاد باشم حتما حقشان است که بعد از مدتها حس میکنند دیده شدند ولی ته دل من نمیزاره داوم تئ گوشم میخونه تو که کم دور نخوردی از اینها تو که هربار جوری بازی خورده ای دلم نمیخواد منفی باف باشم ولی من در هر صورت بزرگ شده این مملکت سیاهم عادت کرده ام در لحظه آخر همه خوشیهایم بپرد *** چه قدر یعنی؟:)
دختر نارنج و ترنج *** این ترشی ِ فکرهامون بُرنده ی مستی های زودگذرمونه همیشه.اه *** کمی…فقط کمی…نه زیاد…فقط خیلی کم…امیدوارم.مثل همه.
آیدا *** ای باراااان ای خواهر چاره ای نداشتن ملت از ریشه بریده بودن دیگه خودشونم از تو داشتن همدیگه رو جر میدادن چنگ انداختند به ماندن و تنها راه کمی نمایش روزهای تغییر بود برای جان دادن به مردمی که نفس های اخر را میکشیدند… مدانی باران گفته بودم گرفتار بازی نمیشوم اما اخرین ساعات دقیقا اخرین ساعات رفتم و رای دادم من هم به دنیال روزنه ی امید به دنبال خیال خام خوشبختی راه افتادم رای دادم اما حتی شادی مردم را هم تماشا نکردم جه برسد به جیغ و دست و هورا…هیچ فقط انقدر گرفتار بدهیم ندهیم و چوب دو سر طلا بودم که رای دادم میدانم باز هم رای دادم و هم سواری میدهم اما بسوزد پدر امید… ***
میترا *** بسوزه امید که عین موریانه می خوره آدم رو ***
غزی *** دل من هم با این شادیها همراه نیست ولی با تمام وجودم آرزو میکنم ۴ ساله دیگه اون قدر تغییرات خوب ،محسوس باشه که وقتی به تفکرات و بدبینی های امروزمون نگاه میکنیم شرمنده باشیم . کاشکی … ***
*** من هم مثل تو، شادی مردم رو دوست دارم هرچند ته دل خودم اصلاً شاد نشد.. چرا البته ستمه اگه بگم اصلاً. فقط آروم شد که اون دیگه نیست… اما نمی دونم چرا نمی تونم خوشحال باشم برای این که این یکی هست. انگاری اعتماد از دست رفته م به این سادگی بر نمی گرده. نه این که چهار سال پیش به اینا اعتماد داشتما، نه! اما اون روی وحشیشون رو هم حداقل ندیده بودم. نه! باورم نمی شه. ***
*** نظر من به شما و یکتا و دختر نارنج و ترنج خیلی نزدیکه. ***
*** چه قدر یعنی؟:) ***
*** حتی خودِ بالایی ها هم میدونن شادیِ مردم به خاطرِ انتخابات نیست، بعد از ۴ سال اولین فرصتی بود که بتوینم داد بزنیم اسمِ میرحسینو،کجا؟وسطِ خیابون، جلوی نیرو انتظامی ها که به ماها به چشمِ تحقیر نگاه میکردن تو این چند سال، تا بشنوه که یادمون نرفته، که بشنوه که دلمون براش تنگ شده و به یادشیم، دخترش حتما براش خبر میبره که سبزهای اونشب بیشتر از بنفشها بودن، و مردم از جون گفتن یا حسین میرحسین، حتما به گوشش میرسه، حتی دیشب تو نشستِ خبریش خبرنگارا شعار دادن روحانی یادت باشه موسوی باید باشه، فرصتیِ که همه بگن دلتنگ شدن برای میرِ مهربان… بعدشم چه شادی بالاتر ازینکه اون بداخلاقِ عنقِ خرابکارِ بی رحمِ بی وجدان رفت پی کارش؟؟؟ امیدوارم کابوسِ شبهاش بشه و خوابِ راحت نداشته باشه، امیدوارم….هر چند که شاعر میگه آنچه بیداری ندارد خوابِ مرگِ بی گناهان است و وجدانِ شما… ***
*** کمی…فقط کمی…نه زیاد…فقط خیلی کم…امیدوارم.مثل همه. ***
*** با تو و یکتا موافقم ….. و البته پست بعدیت هم حرف نداره . این شخص جدید که نه بهش رای دادم و نه ازش چیزی می خوام . هر چی هم که باشه حداقل قیافه ش مایه شرمساری نیست . که بیرون ایران به هر کی بگم ایران کشور خوشگلی ه بهم بخنده و بگه آره اح مدی ن جاد هم خوشگله میدونیم!!! و اینکه اون تن صدای مشمئز کننده دود شده خودش کلی جای شکره ***