ÓÇíÊ ÑÓãí Îæí È˜Ó *** ÓáÇã ÏæÓÊ ãä ÎæÈí¿¿¿ æÈáÇ ÌÇáÈ æ ÈÇ ÍÇáí ÏÇÑíãíÎæÇÓÊã ÈÇåã ÊÈÇÏá áíä˜ ˜äíã ãÇÑæ áíä˜ ˜ä ÎÈÑ ÈÏå ãÇåã Êæ Ñæ áíä˜ ˜äíã ÑÇÓÊí ÂåäåÇí Ñæå ãÇÑæ ÏÇäáæÏ ˜ä æ äÙÑÊæ ÈÑÇãæä ÈÝÑÓãäÊÙÑ ÍÖæÑ ÑãÊ åÓÊíã…..Çíäã ÂÏÑÓÔ :ÓÇíÊ ÑÓãí Îæí ȘÓwww.khoybax.com *** بله ممنونم…چشم..حتمن!…جدی؟!…عجبببببببب!!!!!
عسل *** بله ممنونم…چشم..حتمن!…جدی؟!…عجبببببببب!!!!! *** من من من…من می برم اش..خیلی حرفه ایم در مقوله ی Piercing
ترنج *** ای جان دلم با اون گوش فیلها باران بدل نندازی یه وقتی توی گوشه تازه سوراخ شده هاااا اونوقت دیگه از شر آلرژی راحت نمیشی و گوشت اذیتت میکنهیکی ایم دخمل ما رو ببره گوششئ سوراخ کنه خو من دلشو ندااااارم *** ایشون تا چند ثانیه با یه لبخند ماسیده فقط منو نگاه می کردن.بعد دوباره هی نگاه کردن…بعدش دوباره هی نگاه کردن تا من اون روی فلانم بالا اومد و تند گفتم:” بالاخره این کارو می کنید یا نه؟”..ایشون هم خودشون رو جمع و جور کردند و گفتند :” بله!” و سوراخ سوراخ شدم!:)))
فنجون *** من من من…من می برم اش..خیلی حرفه ایم در مقوله ی Piercing ***
*** روایت تخریب عطر فروشی چه جالب بود 🙂 ***
*** قیافه مسئول داروخانه رو تصور میکنم خنده ام میگیره…. قرتی خانوم آخه هفت صب؟؟؟ پاییز همه چیش خوبه جز اون قسمتی که نشانه اومدن فصل زمستون و سرماست … ***
*** ایشون تا چند ثانیه با یه لبخند ماسیده فقط منو نگاه می کردن.بعد دوباره هی نگاه کردن…بعدش دوباره هی نگاه کردن تا من اون روی فلانم بالا اومد و تند گفتم:” بالاخره این کارو می کنید یا نه؟”..ایشون هم خودشون رو جمع و جور کردند و گفتند :” بله!” و سوراخ سوراخ شدم!:))) ***
ÓÇíÊ ÑÓãí Îæí È˜Ó *** ÓáÇã ÏæÓÊ ãä ÎæÈí¿¿¿ æÈáÇ ÌÇáÈ æ ÈÇ ÍÇáí ÏÇÑíãíÎæÇÓÊã ÈÇåã ÊÈÇÏá áíä˜ ˜äíã ãÇÑæ áíä˜ ˜ä ÎÈÑ ÈÏå ãÇåã Êæ Ñæ áíä˜ ˜äíã ÑÇÓÊí ÂåäåÇí Ñæå ãÇÑæ ÏÇäáæÏ ˜ä æ äÙÑÊæ ÈÑÇãæä ÈÝÑÓãäÊÙÑ ÍÖæÑ ÑãÊ åÓÊíã…..Çíäã ÂÏÑÓÔ :ÓÇíÊ ÑÓãí Îæí ȘÓwww.khoybax.com *** بله ممنونم…چشم..حتمن!…جدی؟!…عجبببببببب!!!!!
عسل *** بله ممنونم…چشم..حتمن!…جدی؟!…عجبببببببب!!!!! *** من من من…من می برم اش..خیلی حرفه ایم در مقوله ی Piercing
ترنج *** ای جان دلم با اون گوش فیلها باران بدل نندازی یه وقتی توی گوشه تازه سوراخ شده هاااا اونوقت دیگه از شر آلرژی راحت نمیشی و گوشت اذیتت میکنهیکی ایم دخمل ما رو ببره گوششئ سوراخ کنه خو من دلشو ندااااارم *** ایشون تا چند ثانیه با یه لبخند ماسیده فقط منو نگاه می کردن.بعد دوباره هی نگاه کردن…بعدش دوباره هی نگاه کردن تا من اون روی فلانم بالا اومد و تند گفتم:” بالاخره این کارو می کنید یا نه؟”..ایشون هم خودشون رو جمع و جور کردند و گفتند :” بله!” و سوراخ سوراخ شدم!:)))
فنجون *** من من من…من می برم اش..خیلی حرفه ایم در مقوله ی Piercing ***
*** روایت تخریب عطر فروشی چه جالب بود 🙂 ***
*** قیافه مسئول داروخانه رو تصور میکنم خنده ام میگیره…. قرتی خانوم آخه هفت صب؟؟؟ پاییز همه چیش خوبه جز اون قسمتی که نشانه اومدن فصل زمستون و سرماست … ***
*** ایشون تا چند ثانیه با یه لبخند ماسیده فقط منو نگاه می کردن.بعد دوباره هی نگاه کردن…بعدش دوباره هی نگاه کردن تا من اون روی فلانم بالا اومد و تند گفتم:” بالاخره این کارو می کنید یا نه؟”..ایشون هم خودشون رو جمع و جور کردند و گفتند :” بله!” و سوراخ سوراخ شدم!:))) ***