یک گوشه ی سالن ، تکیه داده ام به میز .حواس ام به هیچ کدام از مهمان ها نیست و غرق شده ام توی صدای “yasmin Levy”..یک دفعه روبروی ام ظاهر می شود .به دستم اشاره می کند و می گوید:” چه طوره؟”
می گویم:” اولین بارمه …اما مثل یه توپ کوچیک که از میلی متر میلی مترش نوک چاقو زده باشه بیرون…از دهن ام تا معده ام رو جر و واجر می کنه و می ره پایین!”
بلند و بی خیال می خندد که :” توپ ِ “چاقو زده ازش بیرون”؟! .دقیقا همین طوره..آفرین…توپ ِچاقو چاقو..چه تعبیری…دختر آخه من عاشقتم…” و دست اش رامی آورد روبروی ام برای “high five”… زن اش کمی آن طرف تر با نگاه اش از سر تا پایم را جر و واجر می کند .
یک توپ ِ چاقو چاقو شده ی دیگر روانه ی معده ام می کنم و می روم توی فکر زن های کوتوله ای که فکر می کنند همه ی زن های اطرافشان (جز خودشان البته)خراب اند و می خواهند شوهرشان را از چنگ شان در بیاورند و شوهرشان همیشه قرار است گول بخورد و دخترها و زن های دیگر همیشه توی ِ کف ِ شوهر دیگران هستند و زنانه گی شان با حرف زدن شوهرشان با یک زن دیگر خدشه دار می شود و اگر توی یک مهمانی زنی با شوهرشان حرف بزند بلافاصله قرار است همان جا همان وسط با هم بخوابند!
این track من را به فنا می دهد یک روزی…
…Adio…Adio Querida..No quero la vida…Me l’amagrates tu
یک نظر برای مطلب “Cognac”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
فنجون *** در مورد پ ن ۲ … هیچ چیزی بد شگون نیست … مخصوصا صورت قشنگ تو … بیخودکی انرژی منفی جذب خودت نکن لدفن *** لدفن؟:))
*** لدفن؟:)) ***