می گه: موهات از پشت روسریت زده بیرون!
می گم : شما رو دیدم هول شدم روسریمو این قد کشیدم جلو از پشت موهام زد بیرون.
می گه :این چیه توی گوشت؟ موزیک غیر مجازه؟
تو دلم می گم: پ نه پ…مداحی گوش می دم با این موهای از پشت زده بیرونم.!
من تمام مدت قلبم مثل قلب خری می زند که دارد از کنار پرتگاه رد می شود و یک دفعه یک دست و یک پایش می لغزد و کج می شود به سمت دره .آن طور می زند که فکر می کنم الان است که قلبم از دهنم بپرد بیرون وبخورد توی صورت ِ خانم ِ ارشاد و او هم جیغ و داد کند که :” واااااای صورتم ، قلب ِ خری شد!”
________________________________________________________
پ.ن.۱ گشت ارشاد ِ ونک ، خر و عوضی است.
پ.ن.۲.انسان های توی ِ ون ِ گشت ارشاد ، خر تر و عوضی تر .
پ.ن.۳. این سوال توی فرم ِ ارشاد بود.آیا برای این تخطی گری از کسی دستور گرفته اید؟؟!!!..آیا از جانب گروهک خاصی حمایت می شوید؟!!
پ.ن.۴. اینا واقعا چی فک می کنن؟؟؟
پ.ن.۵.غمگینم ریمیا…به خاطر شهر پر دلهره ام …غمگینم ریمیا!
پ.ن. کنونی: نه من می خوام واقعا بدونم که ایا مملکته داریم؟!
مهدیه *** متاسفم که این علاقه صرف زنده ای می شود که در حقیقت زنده نیست… *** تا زنده برای تو چی باشه و برای من چی باشه…تا حقیقت برای تو چی باشه و برای من چی باشه…
بهروز *** تا زنده برای تو چی باشه و برای من چی باشه…تا حقیقت برای تو چی باشه و برای من چی باشه… *** من از طرف هیچ کس..هیچ کس رو بغل نمی کنم.هر کس می خواد کسی رو بغل کنه…خودش بیاد بغل کنه:)
بهروز *** من این خشونت توی بچه ها رو نمی فهمم ، نمی فهمم از کجا میاد :(ترنج خیلی نازه ، از طرف منم مراقبش باش و بغلش کن D: *** به این می گن حس ِ “ندانم چیست!”..
محمد *** من این خشونت توی بچه ها رو نمی فهمم ، نمی فهمم از کجا میاد :(ترنج خیلی نازه ، از طرف منم مراقبش باش و بغلش کن D: *** “ترس” ِ از دست دادن اش…مطمئنم از خود ِ از دست دادن اش تلخ تر و سخت تره
بهروز *** من از طرف هیچ کس..هیچ کس رو بغل نمی کنم.هر کس می خواد کسی رو بغل کنه…خودش بیاد بغل کنه:) ***
دختر نارنج و ترنج *** به این می گن حس ِ …به این چی می گن؟؟ ***
سین الف *** به این می گن حس ِ “ندانم چیست!”.. ***
*** آخه من ترنج رو کجا پیداش کنم که بتونم یغلش کنم ؟ D: ***
*** چقدر آدم ها شبیه به همن باران……………خیلی خیلی جالبه…. کابوس ها هم شبیه به همه… ***
*** من هم.میگرن موذی من هر بار که دنبال بهانه ای برای قیام میگرده ، شبش کابوس می بینم ، کابوس پنجره ی باز و آنی لب پنجره که نگاهم می کنه و می پره پایین ، کابوس حیاط تاریک و منی که فریاد می کشم و آنی م رو پیدا نمیکنم. از خواب که می پرم ، هر بار ، اسپاسم سینه م رو داره فشار میده و قلب بزرگی در سرم گرمپ گرمپ می تپه و درد رو پمپاژ می کنه . کابوس سقوط آندرومدا که میبینم ، حتی قبل از باز کردن چشمهام به بیداری می دونم میگرن اومده تا دست کم سه چهار روز بمونه. ***
*** “ترس” ِ از دست دادن اش…مطمئنم از خود ِ از دست دادن اش تلخ تر و سخت تره ***