باورم نمی شود که این ویروس، هنوز رسیده و نرسیده، نه فقط جای خودش را توی ریه های مردم باز کرده، بلکه کم کم دارد راه هایی برای جاودانه شدن پیدا می کند. احتمالا این تازه متولد شده، فهمیده که در ماه های آینده رفتنی ست اما انگار وسوسه ی نمردن و میل به جاودانگی، حیوان و انسان و ویروس نمی شناسد. حالا این که چرا معتقدم این ویروس دارد به جاودانه شدن فکر می کند، بر می گردد به نه خیلی پیش، و همین دیروز. که آنتونی و فیلیپ از اتاق کنفرانس آمدند بیرون و همان طور که حرف می زدند کنار من ایستادند. من در ظاهر همیشه سرم توی کارم است و سرگرم و غرق در کاری هستم، اما برای تقویت زبان فرانسه ام همیشه سعی می کنم به همه چیز با دقت گوش دهم. برای م جالب است که بعد از چهار سال زنده گی کردن در مونترال، هنوز خیلی وقت ها زبان فرانسویی که با لهجه ی کبکی بیان شود را متوجه نمی شوم. برای همین است که همه جا سعی می کنم که گوش های م را تیز کنم و مهارت شنیداری ام را تقویت کنم. یادتان باشد برای خوب شنیدن، هیچ تمرینی بهتر از مدام شنیدن نیست . بله داشتم می گفتم که در ظاهر مشغول کارم بودم اما گوش های م پیش فیلیپ و آنتونی بود. از حرف های شان متوجه شدم که از یکی از همکاران مان در نیویورک شاکی هستند و همین طور که مشغول بدگویی پشت سرش بودند، یک دفعه آنتونی گفت: “فیلیپ، باور کن حرف م رو، او (اسم ش مایکل است گویا) یک کرونا است. همه را آلوده می کند!”و بعد هم همان طور که به گفتگو ی شان پشت سر مایکل ادامه می دادند، رفتند.
او یک کرونا است؟!…هنوز رسیده و نرسیده شده یک اصطلاح؟..از آن طرف جان مردم را می گیرد و از این طرف جا باز کرده میان فرهنگ لغات عامیانه؟ خب اگر پس فردا آن قدر این اصطلاح رایج شود که سال بعد به فرهنگ لغات لانگمن و آکسفورد و ده تا فرهنگ اضافه شود چه؟ به همین راحتی. حالا دیدید گفتم که این ویروس موذی دارد به همیشگی شدن فکر می کند؟ شک ندارم این پدیده ی میل به زنده ماندن را از اولین انسانی که این ویروس را شکست داده و از بیمارستان مرخص شده و به بقای خودش ادامه داده، یاد گرفته. یعنی همان موقع فهمیده که گزینه ای در هستی وجود دارد که می شود “ماند”، “ادامه داد” و یا ” زندگی کرد”. و چه چیزی جذاب تر از این برای ویروسی که می داند بالاخره ریشه کن ش می کنند. ویروس ها هم این روزها درست مثل گوشی های موبایل و دیگر لوازم الکترونیکی ، نسبت به ویروس های سال ها پیش، هوشمند تر شده اند. از سرانگشت وارد می شوند و می رسانند خودشان را به ته ریه! این یکی حتما ایده اش را از “عشق انسانی”دزدیده است و یا برگرفته است!… عملکرد ش چون شبیه همان لذت ِ لمس ِ سرانگشتان کسی که دوست ش داری و تند تند زدن قلب ت و به شماره افتادن نفس های ت، است.
این جا، مونترال اما هنوز داستان آن قدرها جدی نشده است. یعنی تنها قسمت جدی اش، نایاب شدن ژل ضد عفونی کننده ی دست و الکل است. اما فقط دو مورد گویا تا به امروز مورد تایید بوده اند و خب، مملکت برای دو مورد تعطیل و قرنطینه نخواهد شد. و البته اگر هم بشود، برای ما پنج نفر خیلی فرقی نمی کند. ما رفت و آمد مان بی کرونا هم قرنطینه وار بوده و هست و این ناشی از گند اخلاقی من و آقای نویسنده است. دوست و رفیق خیلی زیاد و فک و فامیل هم نداریم که دل مان برای بغل کردن شان لک بزند. چون حدودا چهار سال است که لک زده ی این احساسات هستیم به خودی خود، و کرونا و حواشی قرنطینه ای اش تاثیر و خدشه ای در حال و روزمان به وجود نخواهد آورد. ترس و وحشت میان مردم را اما می توان از وجود همان ملخ هایی که تخم ژل دست و الکل را خورده اند فهمید. مردم پنهانی وحشت زده اند. توی خودشان در خلوت خودشان. شوخی که نیست مردن. در واقع “مردن” تنها پدیده ای است که با بشر هیچ گاه شوخی نکرده و بشر حتا اکر هم خواسته، نتوانسته با آن شوخی کند. حتی یک ثانیه. آدمیزاد میل به زندگی دارد و چه کم دارد از آن ویروسی که او هم دوست دارد به زنده گی اش ادامه دهد حالا حتا شده توی دیکشنری و در حد یک نام!
خبرهایی اما آرام آرام و قطره چکان وار از این طرف و آن طرف می رسد که دولت از مردم می خواهد که لوازم و مایحتاج خود را آهسته آهسته خریداری کنید تا اگر در ماه آینده مجبور به قرنطینه کردن شهر شدند، مردم آذوقه ی لازم برای چند هفته داشته باشند. برای من خانه ماندن همیشه مطلوب است البته. هزار کتاب نخوانده و فیلم ندیده و بازی های تجربه نکرده با کایو دارم که اندازه ی چند ماه میتوانم در خانه با کایو و ترنج و تورج و آقای نویسنده در خانه قرنطینه شوم و دم نزنم. باید اما فعلا صبر کرد و دید این پدیده ی باهوش ِ بی مرز ِ حاوی ِ میل به جاودانه شدن، تا کجا پرتوان پیش خواهد رفت و چه خواهد کرد با ما. دوره و زمانه ای شده است اسماعیل!
____________________________
پ.ن. آرزوی م سر سلامتی همه تان است دخترا!:) به من خبر خوب بودن تان را بدهید. همه تان.
اعظم ۴۶ *** اگه جویای احوالات ما باشید ملالی نیست جز دوری روی شما ما هم خوبم اگه ملت رعایت کنن خیابونا تا حدودی خلوت شده اما رفت وآمد هست متاسفانه کاش دولت به مدت ۲۰روز ملت رو خونه نشین کنن *** میشه که کسی رعایت نکنه آخه؟
سما *** میشه که کسی رعایت نکنه آخه؟ *** خدا رو شکر سما. بمونید سلامت:)
وحیده *** سلام باران.ما هم زنده ایم *** سلام وحیده جان. امیدوارم سلامت باشید. بله ترودو و اهل و عیال ش قرنطینه ن و ما هم تا جایی که می تونیم مراقبت می کنیم. ممنونم عزیزم.
بهار شیراز *** خدا رو شکر سما. بمونید سلامت:) *** خداروشکر. بله این هم می گذره اما ایشالا همه به سلامتی ازش بگذرن. مفت مفت عزیزان مون و از دست ندیم:(
Sheyda fandogh *** سلام عزیزکم ما (من و دخترم و همسرم ) خوبیم .. تعطیلمون نکردند و یک روز در میان مرخصی میگیرم تا عید برسه .. باران شنیدم تست کرونای همسر جاستین مثبت شده!! مراقب خودتون باشید *** نون پختی؟؟:))))) اره بفرست
Sheyda fandogh *** سلام وحیده جان. امیدوارم سلامت باشید. بله ترودو و اهل و عیال ش قرنطینه ن و ما هم تا جایی که می تونیم مراقبت می کنیم. ممنونم عزیزم. *** امیدوارم تا الان تعطیل شده باشی شیدا:) سلامت باش و مراقب
غریبه اشنا *** اینجا شیراز است و ما هم خوب هستیمگرگ بارون دیده هستیم اینم میگذرد… *** نمی دونم این روزها چرا همه توی توییتر آخر جمله شون یه اسماعیل اضافه می کنن؟؟! من هم ناخودآگاه آخرش نوشتم اسماعیل:)))
دختر نارنج و ترنج *** خداروشکر. بله این هم می گذره اما ایشالا همه به سلامتی ازش بگذرن. مفت مفت عزیزان مون و از دست ندیم:( *** خداروشکر و خداروشکر برای برادرت. دقیقا درد اونجاست که مفت مفت به خاطر حماقت یه عده، حون مردم به خطر بیفته. منم می بوسم ت و می دونم که مراقبید:) همین روزا من هم قرنطینه شم، یه لایو بذاریم عید دیدنی کنیم همه:)))
نوشین *** برا نون من فیلم گرفتم میخوای بفرستم برات 🙂 *** خدا رو شکر که خوبید نوشین عزیز. سلامت باشید و مراقب خودتون باشید. قطعا سلامتی از عید مهم تره عزیزم:)
Zari *** نون پختی؟؟:))))) اره بفرست *** زری جان، این ترس از همه چیز وحشتناک تره عزیزم. می دونم. اما مراقب خودتون باشید و اگر همه چیز رو رعایت کنید مطمتن باشید اتفاقی نمی افته. بوس به روی خودت 🙂
نگار *** باران… هنوز خوبیم جاییکه من کار میکنم حدود ۷۰تا کارگر داره دیروز جلسه ای بود بین مدیران برای تصمیم تعطیل کردن و من که تنها زن جمع بودم همه ی تلاشم رو کردم و در مقابل همکار های مرد یکی یکی حرف های دیگه ای زدن که تو ترسیدی که به تو چه توکه توی سوله نیستی که ما میخوایم بیایم سر کار و اگه رفراندوم بزارید فقط تو مخالفی باران عجیب بودن اینا همون آدم های بودن که سر میز نهار شکایت تعطیل نکردن داشتناون روز بعد از جلسه و سر نهار یکیشون گفت فلانی ادم خوب بودن برا تو نون و آب نمیشه فک کردی ما نترسیدیم؟چرا ولی پول تو پاچه خواریه! گفتم شما هیچ فرقی با جمهوری اسلامی ندارید گفتم ما سزاوار مرگیم و اون ها فقط خندیدن!نمیدونم دولت از مردمه یا مردم شبیه دولت شدن فقط میدونم دیگه جای موندن نیست *** نگار جانم، چه خوب که می شنوم مردم حواس شون هست و بیچاره اون هایی که عزیز شون رو سر این داستان از دست می دن:( خوب و سالم باش تا روزای بهتر:)
مینو *** امیدوارم تا الان تعطیل شده باشی شیدا:) سلامت باش و مراقب *** سلام مینو جان. چه قدر خوب که امکان دورکاری داری چون این طور که شنیدم همه نمی تونن دورکاری کنند. امیدوارم سلامت باشی و الکل کاری یادت نره:)))
فرزانه *** اسماعیل کی بود؟ *** سلام فرزانه جان. شما واقعا از خط مقدم داری صحبت می کنی!..متاسفم بابت آشنایان تون. امیدوارم سر سلامت باشی و زودتر زندگی به حالت کمی عادی تر خودش برگرده!
دایان *** نمی دونم این روزها چرا همه توی توییتر آخر جمله شون یه اسماعیل اضافه می کنن؟؟! من هم ناخودآگاه آخرش نوشتم اسماعیل:))) *** خداروشکر دایان عزیز. من هم امیدوارم به سلامتی بگذرونیم این روزها رو.
رها *** سلام بارانک قشنگم، وقتت به خیر. اول از همه من و هرکسی که می شناسم، همه خوبیم. حتی برادرم که ساکن چینه. این از قسمت خدا را شکرشخب طبیعیه ترس مردم، شاید باور نکنی اما بی اون که از مردن خودم بترسم نگران آدم های دیگرم. می شینم با خودم فکر می کنم که از چی می ترسی؟ مردن ترسناکه برات؟ نه. شاید هم الان این رو می گم، به هرشکل این بخشیه که ازش نمی ترسم. نگران مردمی هستم که عادت کردم هر روز ببینمشون و حتی از بعضی هاشون خوشم نمیاد، می ترسم دو سه ماه دیگه نباشن یه عده شون و این ترسناکه برام. می ترسم بی فرهنگی و عدم درک یه عده، یه عده دیگه را به کشتن بده. از طرفی دلم می سوزه که بهار به این قشنگی از راه رسیده و ما نمی بینیمش. من یکی دارم تلاشم را می کنم که با همه قرنطینه و انزوا، زنده بمونم. نه منظورم زنده بیولوژیکه، این که اونقدر نترسم که دست از مهربونی با حیوانات بکشم، یا بهار رو از همین پشت پنجره هم نبینم. یه مقدارش رو حتی آوردم توی بالکن خونه که خیلی دور از دستم نباشه.به هر شکل، کرونا، توی اشل جاودانه ش هم من رو نمی کشه قول می دم.برای ضدعفونی نگران نباش، من اینجا دستم را با آب و صابون می شورم و خونه را با وایتکس رقیق شده ضدعفونی می کنم، الکل را نگه داشتم برای ضدعفونی خریدهایی که از بیرون میارم. پس مصرفت زیاد نخواهد بود. امیدوارم اصلا بهتون نرسه، اما برسه هم تا وقتی خودت رعایت کنی هیچ مسئله ای پیش نخواهد اومد.می بوسمت دورادور، خدا رو شکر که بوسه های از راه دور من و تو با کرونا، بی کرونا، ادامه داره. *** شما لطفا سفارشی و ویژه مواظب خودت باش جانم:*
قلب من بدون نقاب *** خداروشکر و خداروشکر برای برادرت. دقیقا درد اونجاست که مفت مفت به خاطر حماقت یه عده، حون مردم به خطر بیفته. منم می بوسم ت و می دونم که مراقبید:) همین روزا من هم قرنطینه شم، یه لایو بذاریم عید دیدنی کنیم همه:))) *** من هم امیدوارم زودتر زندگی به حالت کمی عادی تر خودش برگرده و این ترس شما رو رها کنه:(
مریم *** باران جان توصیفت از این شرایط خیلی خلاقانه و دلنشین بود علیرغم اینکه اصل موضوع به هرحال ترسناک هست.خدا رو شکر من و اطرافیانم هم خوبیم و البته مجبور به سرکار رفتن اما خداروشکر مراجعه کننده زیادی نداریم.الهی زودتر شرایط عادی بشه و همه مردم در صحت و سلامت، دلشون نو بشه . امسال اصلا حس و حال عید نیست *** اسفند عجیب و غریب بهترین توصیف این آخر سال ه. تهدید ها رو به فرصت تبدیل کنید و واقعا نون پختی؟؟؟؟؟؟؟؟ می خوای یک لایو مهمون من شی و آموزش بدی؟
الهام *** خدا رو شکر که خوبید نوشین عزیز. سلامت باشید و مراقب خودتون باشید. قطعا سلامتی از عید مهم تره عزیزم:) *** الهام جان، بلا از شما و خونواده تون هم دور باشه. انگیزه برای عید نداشتن مهم نیست. عید هر سال میاد و می ره، مهم اینه که دل آدم نو و تازه شه:) ایشالا نمیریم و بمونیم دور هم:)
سربه هوا *** باران جان ما هم خوبیم شکر خدا، تنها چیزی که سخت نیست و اذیت نمیکنه قرنطینه بودن و نبودن عید و …. است اما ترس گرفتن بچه ها و اطرافیان و …. داره خفه ام میکنه! چرا خودم را نمیگم خب چون آدمی که رفته که دیگه رفته فکر کردن نداره اونهایی که هستن باید فکر کنند بدون نبودن عزیزشان چکار باید بکنند. مواظب خودتون باشید بوس به روی ماهت *** کجاش عجیبه؟:))
*** زری جان، این ترس از همه چیز وحشتناک تره عزیزم. می دونم. اما مراقب خودتون باشید و اگر همه چیز رو رعایت کنید مطمتن باشید اتفاقی نمی افته. بوس به روی خودت 🙂 ***
*** مثل همیشه از یه زاویه متفاوت و جالب قضیه رو شرح دادی همین منحصر به فردت میکنه باران جان. میل به بقا تو هر موجود زنده ای هست اینجوری میشه کمتر با تنفر به کرونا نگاه کرد.اینجام تو کردستان مردم خودشونو قرنطینه کردن و متاسفانه فوتی زیاد داشتیم. کایو رو ببوس ***
*** نگار جانم، چه خوب که می شنوم مردم حواس شون هست و بیچاره اون هایی که عزیز شون رو سر این داستان از دست می دن:( خوب و سالم باش تا روزای بهتر:) ***
*** منم دورکاری میکنم و خیلی خوبم و قرنطینه شدن تو خونم با توجه له سبک زندگیم خیلی ملموس نیست و دارم تند تند کارایی که هی عقب مینداختم رو انجام میدم و تیک میزنم و حال میکنم جالبه بگم تو این روزا ۵ صبح پا میشم که وقت بیشتری هم داشته باشم؟؟؟ ***
*** سلام مینو جان. چه قدر خوب که امکان دورکاری داری چون این طور که شنیدم همه نمی تونن دورکاری کنند. امیدوارم سلامت باشی و الکل کاری یادت نره:))) ***
*** عزیزم من قم زندگی میکنمحدوا دوهفته هست که تو خونه موندم خداروشکر ازنزدیکای من کسی کرونا نگرفتهولی دوستان وآشناهای دورمون کرونا گرفتن و چند نفری هم فوت کردنترس انچنانی مردم ندارن چون واقعا کاری نمیشه کردمنتظریم ببینیم چی میشه<دوست تو از قم کرونا زده>❤️ ***
*** سلام فرزانه جان. شما واقعا از خط مقدم داری صحبت می کنی!..متاسفم بابت آشنایان تون. امیدوارم سر سلامت باشی و زودتر زندگی به حالت کمی عادی تر خودش برگرده! ***
*** من خوبم باران جان…امیدوارم همه چیز به سلامتی بگذرد. ***
*** خداروشکر دایان عزیز. من هم امیدوارم به سلامتی بگذرونیم این روزها رو. ***
*** خانم اجازه ما حاضر! و همچنان سر کار با ترس از کرونای خر و خرید دستکش و پد الکلی و … و پیس پیس مدام آقای همسر با اسپری الکل و … ***
*** شما لطفا سفارشی و ویژه مواظب خودت باش جانم:* ***
*** امیدوارم این روزها رو به خوبی سپری کنیمو فقط خاطره ی قرنطینه بودن و حوصله سر رفتن و تو خونه موندن برای همه باقی بمونهاینجا حکومت خود مختاره و هر کسی برای خودش تصمیم می گیره چکار کنه و چی بخره و کجا بره و بیاد ***
*** من هم امیدوارم زودتر زندگی به حالت کمی عادی تر خودش برگرده و این ترس شما رو رها کنه:( ***
*** ما خوبیم. غممان و ترسمان را پس می زنیم و سعی می کنیم با این اسفند عجیب و عید عجیب دوست باشیم و مهربان.از قرنطینه برای کارهای نکرده بهره ببریم و لبخند بزنیم برای تجربه های جدید مثل پختن نان در خانه ***
*** اسفند عجیب و غریب بهترین توصیف این آخر سال ه. تهدید ها رو به فرصت تبدیل کنید و واقعا نون پختی؟؟؟؟؟؟؟؟ می خوای یک لایو مهمون من شی و آموزش بدی؟ ***
*** سلامالهی بلا از شما و خانواده دور باشه. ما میگیم خوبیم ولی شما باور نکن سرکار میاییم و یواشکی ژل میخریم و هیچ انگیزه ای برای عید و سال جدید نداشتیم و نداریم و نخواهیم داشت. همه ترسیدیم ولی وقتی عمیق فکر می کنیم ته دلمون میگیم خوب کروناست. نهایت میمیریم. واقعا چی واسه از دست دادن داریم تو این مملکت؟ هیچی ***
*** الهام جان، بلا از شما و خونواده تون هم دور باشه. انگیزه برای عید نداشتن مهم نیست. عید هر سال میاد و می ره، مهم اینه که دل آدم نو و تازه شه:) ایشالا نمیریم و بمونیم دور هم:) ***
*** چقدر واسم عجیب بود گفتی ژل و الکل اونجا هم نایاب شده ***
*** کجاش عجیبه؟:)) ***