روح برخاسته از من ته این کوچه بایست…
نمی دانم چه شد که به سرم زد، صبح روز تعطیل و آفتابی را که کایو و آقای نویسنده و گربه ها خواب بودند را با تمیز کردن کابینت آغاز کنم. می توانستم در نبود انسان های خانه و حیوانات خانگی خانه پناه کوتاهی ببرم به قهوه، چند صفحه کتاب، یک اپیزود از یک پادکست، حتی یک قطعه ی موسیقی، یا حتی یک جلسه از دوره ی آنلاینی که دارم می گذرانم. اما از میان همه ی آن ها، موردی که در هیچ کجای لیست نبود، یعنی تمیز کردن کابینت و معاشرت با محتوای ِ آن را انتخاب کردم. میان آن همه بسته ادامه مطلب