عصبانیتم از خودم بابت ننوشتن ناگفتنی و غیر قابل وصف است. البته از آن جایی که انسان ها تنها هستند و سر بزنگاه ها هیچ کس بهشان حق نمی دهد، من خودم به عنوان نزدیک ترین آدم به خودم ، به خودم حق می دهم که کم می نویسم. من “دختر” ِ در تنهایی نشستن و نوشتن هستم و خب تنهایی همان چیزی ست که این روزها کمتر سراغم می آید. دختر ِ در تنهایی نشستن…یا زن ِ در تنهایی نشستن؟..مرز ِ آن جایی که آدم دیگر خودش را دختر صدا نمی زند و به ادامه مطلب