ای رویای بی تکرارم…شعر تلخی در سر دارم…
راستیاتش کمی خسته ام. وقت های برای خودم بودن و تنها بودنم کم ترین ِ زیر ِ صفر شده و این ذره ذره دارد بی حوصله ام می کند. به خاطر شرایط جدید آقای نویسنده چند ماهی می شود که بعد از تمام شدن کلاس های فرانسه اش توی خانه است و تصمیم گرفتیم که تا قبل از ایران رفتن مان دنبال کاری نگردد. نه این که بودنش توی خانه اذیتم کند. نه اصلا. فقط این که من آدمی هستم که بعد از غذا و آب و اکسیژن ، نیاز مند ِ تنها بودن ِ ادامه مطلب