یک ماهگی
خنده دار است می دانم اما هنوز بعضی از صبح ها که از خواب بیدار می شوم یادم نیست که مادر شده ام. بعد سرم را برمی گردانم و تخت کوچکت را کنار تخت مان می بینم و یک دفعه احساس می کنم دلتنگ تو ام. بزرگ شدن ات روز به روز است و باورم نمی شود. یک روز می بینم که گردن ات را بلند می کنی از روی شانه ام و می خواهی نگاهم کنی شبیه مورچه! روز بعد می بینم چشم های مشکی ات دیگر تا به تا نیستند و داری راست ادامه مطلب