دل ام..کتاب می خواهد عجیب تشنه ی خواندن ام
ماه: اردیبهشت ۱۳۹۵
هنوز توی رختخواب مشغول غلت زدن و مزه مزه کردن ِ خواب ِ صبح هستم…که سیگار را بین انگشتانش می گیرد و لیوان شیر را هم با همان دست اش..کنار ..بی هیچ حرفی شروع می کند.. “نمیدونمچراچندوقته خوابیدنروبهورزش کردنترجیح می دم..بااینکه م شاپوانقلاب و هرچیکتاب و فیلم جدیدمیادبخونم و ببینم و بعدشمترجمهکنمو جرعه ی آخر شیر…همزمان با آخرین پک ِ سیگار تمام میشود.دولا می شود و و نخوابیده.. و نمی خوابد.. صدای هق هق اش می آید.. با این چه کنم؟
Buenavista
Cuba means nude dancing girls in fancy stripped clothes..who are weeping inside تمام شد. به سرعت ِ ناپدید شدن ِ موج های آتلانتیک که هرروز رو به آن ها می نشستم و بدون ِ این که چیزی بنویسم…به نوشتن فکر می کردم.سفر مجال ِ حرف زدن و نوشتن نمی دهد…تنها فرصت داری پلک بزنی .. به یاد بسپاری و فکر کنی.. __________ پ.ن.۱.کلی چیز توی سرم..و کلی حس توی دلم بود که اومدم این جا.اما مصادف شد با یک پدیده..به نام “خروس بی محل”…حالا این خروس می تونه به شکل “کتاب عکس های همینگوی” باشه..یا ادامه مطلب
هاوانا
یک احساس جدید… احساسی که بعد از بیست و شش سال …برای اولین بار است آن را تجربه می کنم…و این یعنی..که دنیا هنوز پر است از احساس ها ی احساس نشده و تجربه های تجربه نشده… ۲۰ و ۲۴ درجه عرض شمالی…۲۴ درجه و ۹۴ درجه طول غربی..و این یک تجربه ی طول و عرض جغرافیایی است. هنوز مطمئن نیستم که مرا چه شده…فقط می دانم که دلم آشوب است… بغض مادرم..نگاه غمگین پدرم…و بازوهای برادرم که محکم مرا بغل کرده بود…و همه ی کسانی که نگاه هایشان متفاوت تر و غریب تر از ادامه مطلب
shattered
i`m sorry for blaming you for everything that I couldnt do and I hurt myself…by hurting u بیدار مثل ِ “نقره ای” خوابم نمی برد.ساعت از سه گذشته.چیزی به صبح نمانده است!. “گوجه های سبز” رهایم نمی کنند.بعد از مدت ها بالاخره کتابی پیدا کرده ام که مثل سیگار ، دلم نمی خواهد تمام شود.آرام آرام آن را می خوانم تا تمام نشود…. غمگین مثل “قهوه ای” تو را آزرده ام.خودم را هم. سرم را همین چند ثانیه ی پیش برگرداندم و نگاه ات کردم.خسته، خوابیده ای.خسته از سر به هوا بودن های هر روز ادامه مطلب
HURT
if u ask me..I`d say the lyric is not something if u ask me again..about Aguilera`s voice..i `d say.she `s got the ingredients if u`d like to ask me AGAIN..i`ll say: she `s sung this in Heaven!!!..i and if u wouldn like to ask me anything..i`ll suggest u to just ..shut up and let me melt in it HURT_Aguilera Seems like it was yesterday when I saw your face You told me how proud you were, but I walked away
؟ !
ـدینگ دینگ! اساتید کنجکاو: ـ باران موبایل ات…برات مسیج اومد. ـ نه..این مسیج نیست.صدای زنگشه! اساتید کنجکاو: واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا…بچه ها یعنی باران خوب می شه؟ ـ سلام باران جون..زنگ زدم بگم که اصلا نگران فردا نباش…هر چی قسمت باشه همون می شه…تو سعی خودتو کردی…دیگه نگران بقیه اش نباش.اگه شد که چه بهتر…اما اگه نشد…تو چیزی رو از دست نمی دی..همین جوریش هم…از همه جلوتری…البته می دونم چه قد فردا برات مهمه…اما عزیز دلم…مطمئن باش که تو تا اون جایی که می تونستی تلاش کردی..این روزا هم اوضاع خیلی بد شده…البته فردا نقش تعیین کننده ای ادامه مطلب
با افتادن اولین دانه ی برف روی صورت ام …تر ک می خو ر م… سرم را به طرف آسمان بلند می کنم… یک دانه ی دیگر روی بینی ام می افتد و… یک ترک دیگر.. …برف تند می شود…و ترک هایی که روی بدن من با برخورد هر دانه ی برف د رست می شوند..بیشتر و عمیق تر… درست وسط میدان محسنی ایستاده ام .. خرده های بدنم شروع به ریختن می کنند … برف آن قدر شدید است که تکه هایم را گم می کنم… دولا می شوم تا تکه ی لب ام ادامه مطلب
و ذهن من به این می اندیشد که زبان اسپانیایی ام را در دو ماه باقی مانده تقویت کنم و باقیمانده ی پول هایم را هم به سویتلانا بدهم ورقص سالسا و اسپانیولی یاد بگیرم … و به محض این که پایم به کوبا رسید… به دنبال کاری بگردم و رقاص شوم و… همان جا ماندگار شویم . گاهی باید برای بهای آزادی همه کاری کرد… و ذهن من مرز ندارد.. و کسی چه می داند؟.. شاید یک روز برسد که تو بتوانی بدون مرز بنویسی و من بدون مرز برای آزادی مان برقصم … ادامه مطلب
shower
به خاطر من …داره جهنم دور و برش رو تحمل می کنه…و من به جای این که باران رحمت باشم…شدم باران ِ عذاب…. امروز واسه اولین بار حس کردم اگه “نیست” بشم…زنده گیش نه تنها عوض می شه…بلکه بهتر هم می شه…یه کم غصه می خوره و بعدش…زنده گی و زنده گی… . از صبح دارم خودمو بالا میارم…متعجبم که چه قدر زیادم و تموم نمیشم…متعجبم که چه قدر مسموم ام و سم از تنم خارج نمی شه… ریمیا…گاهی “سربی” می شم… دوباره احتیاج به دوش گرفتن دارم.. نمی دونم امروز بار چندمیه که زیر ادامه مطلب