همه ی سرمای عالم انگار جمع شده است توی استخوان های ام.مطمئن ام چیزی هم از قلم نیفتاده.حتی سرمای ِ یخچال های ِ خانه های آدم های عالم. دیگر سر”ما” یی وجود ندارد…هر چه هست شده سر”من”…و فقط در من.. شک ندارم الان گرمی .حتی شاید داغ باشی…بعد حتی یک تشکر خشک و خالی هم از من نمی کنی …برای جمع کردن ِ این همه سرما درون ِ خودم… پ.ن.۱.باران این روزها می آید و می رود… پ.ن.۲. سرما دست از سر ِ ما بر نمی دارد چرا؟

تنها م نذ ار تا بی تو د نیا م ا ز هم نپا شه ..دانلود.

همه ی روز را خواب بودم.همه ی همه ی روز را.خواب برای دوران نقاهت چیز ِ خوبی ست.خیلی خوب.یک چیزی در مایه های کمپوت آناناس بعد از عمل کردن ِ استخوان ِ شکسته است. نه نگران که نباش . یک جایی میان ِ قفسه ی سینه ام شکسته بود…که باز شد و جراحی شد . حالا هم دارد ترمیم می شود. نگران نباش… جای نگرانی برای ام “کمپوت ” بیاور… برای ام ” خواب” بیاور…

این روزها روی من هیچ آهنگی کپی نمی شود.از شنیدن ِ خبر ِ این که ده آهنگ ِ اول ِآیتیونز چه بوده اند ، هیچ احساسی به هیچ جای ام دست نمی دهد.هیچ غذایی هم راه خودش را به دلم پیدا نمی کند و دل ام را به دست نمی آورد.به نظرم یک زلزله ی مهیب آمده و طعم ِ همه ی خوردنی ها ، ویران شده و رفته پی کارش.رفته پی ِ زنده گی اش.حتی لازانیا های آن رستوران که اسمش یادم نیست. این شب ها ، نیمه شب از فرط گرسنگی بیدار می ادامه مطلب

موزیک سیگار گاز لایی و ترمز دستی…! نه نمی میرم برنده می شوم من یک پرنده ی مرده اما برنده ی نمرده ام..

من خوبم.خیلی .در یک شرکت ِ خارجی ِ با کلاس و با مزایا کار می کنم .بعد از کار می روم یک جیم ِ با اتیکت و با کلی دختر ِ زیبا ورزش می کنم.بعد از ورزش ، از بس که آن جا اتیکت دارد می توانم دوش بگیرم ، با حوله ای روی سرم بیایم توی رختکن ، سر ِ فرصت لباس های ام را بپوشم ، آرایش کنم ، موهای ام را شانه کنم و بعدش به سبک ِ انسان های ِ متمدن بروم کلاس ِ فرانسه که می گویند برای خانم ها ادامه مطلب

همان وقت که تلفن را برمی داری و با آرامش می گویی :”بله” و از آن طرف فقط صدای فریاد است که متهم ات می کند به همه ی آن چه نیستی و همه ی آن چه نکرده ای و همه ی آن چه نگفته ای و گوشی روی ات قطع می شود ..و همان وقت که گوش ات می ماند و پتک ِ پیاپی ِ بوق ِ اشغال … چشم های ات می مانند و نگاه های متعجب ِ اطرافیان و لبان ات می مانند و لرزشی بی اختیار ..همان وقت که برای شکستن ادامه مطلب

یک صحنه اش این طوری بود که زن جلوی مرد ایستاد و محکم زد توی گوش ِ مرد و با بغض گفت:” این برای این نبود که با اون خوابیدی…برای این بود که فکر کردی اونقدر بی ظرفیت ام که ازم پنهان اش کردی.و منو اون قدر idiot فرض کردی که فکر کردی نمی دونم “عشق” یعنی چی…”

انگار کن که بخوای سنگ رو رنده کنی… … یه همچین کاری دارین می کنید با من…

صبح های سرد ِ فصل ام صبح های جهنمی ِ زنده گی ام نا خواسته یا خواسته ، می شوند ادامه ی گرمی ِ آغوش ِ شب های تو و در آنی از ثانیه می پرد از سرم ، از تنم ، تو و گرمی ِ تو و دست های تو و همه ی تو … جای آغوش گرفتنم ، گاهی به من تجاوز کن که سرما بشود دنباله ی سرما شاید آن وقت ، هرروز از سرد و گرم شدن ترک برندارم .