پ.ن.۱. فکر کردم که ننویسم و ننویسم و یک باره بیایم بنویسم که تمام شد و درست شد و من کارمند سازمان سه نقطه شدم.اما ننوشتم و ننوشتم و حالا با هزار این پا و آن پا گردن ام را کج کرده ام و آمدم بنویسم که تمام شد و درست نشد و آن صلیب رفت بالای گور ِ امید و آرزوی این چند وقت ام! پ.ن.۲. می توانست همه چیز این آخر ِ سالی یک طور دیگر پیش برود.می توانستم سرم را گرم ِ کار ِ فعلی ام کنم و این همه تست و ادامه مطلب

ترنج و آقای نویسنده خوابیده اند.همه ی چراغ ها را خاموش کرده ام و داستان هنوز داستان ِ کار جدید است! مصاحبه ی فردا و می گوید حساس شده ای باران.بله بله.من حالا اما نه می خواهم در مورد ِ حساسیت ام حرف بزنم و نه درباره ی ماشین کردن ِ موهای ام . الان خودم را نشانده ام که بهم

پنجمین چهار روز ِ گذشته فقط صرف نامه

مسیج داده که :” باران…پارسال دقیقا همین ساعت بود. بعد از دوازده ساعت درد..پیشونیمو بوسیدی و از اتاق رفتی بیرون .خانم دکتر بعد از تو ازم پرسید خواهرته؟.گفتم خواهرمه..دوستمه…مهربون مثه مادرمه…همه کسمه!” جواب دادم :” چرت نگو بابا مارمولک…تو اونقد درد داشتی و اونقدر بهت مسکن زده بودن…آخراش به من می گفتی خانوم پرستار!این حرفای عاشقونه رو از کجات درآوردی؟” دوباره سریع زد:” باران بیا آشتی..یکتا دل اش خاله باران می خواد…” نوشتم :” خاله باران با چه جور لباسی؟!!” زد :” فقط خاله باران!” ____________________ دختر _نوشت.۱: ما دخترکان ، فقط روی مان نمی ادامه مطلب

از دو ماه پیش می گفت که می خواهد برای تولد یکتا چنین کند و چنان کند.گفتم بچه ی یک ساله چه می فهمد از دی جی و ده جور غذا!اگر می خواهی برای دل خودت میهمانی بگیری چرا می گذاری به حساب بچه که همه چیز مسخره به نظر بیاید؟دی جی آهنگ های شش و هشت بزند ، همه آن وسط از رقص خودکشی کنند و بچه توی اتاق سرش با پرستارش گرم باشد و بعد کیک ِ تولد بچه گانه بیاورند و همه تولدت مبارک بخوانند؟!.گفت همیشه همین طور بوده و هست و ادامه مطلب

یک شماره ی نا آشنا.و درست عوض ِ خوشحالی وا می یو ان؟ ایران دیلی؟..ادیتور؟…ژورنالیست؟..خب موبایلم را در می آورم.می نویسم برای همکار سابقم – دوست فعلی ام- که “رزومه را که محض اصرار های تو

فضا فضای انگشتر الماس ام را ببینید و لباس میلیونی ام را کیف کنید بود(.نه خیر من نه انگشترم از ان چیزها بود و نه لباس ام از ان چیزک ها.بنده وصله ی ناجوری بودم و برای کاری رفته بودم.خیر من خدمتکار نبودم….چه قدر حرص فکر خواننده را بکنم!پیرم کردید !) نمی دانم چی چی جون برگشت به کدام جون با هزار قروکرشمه و تاب و مژک مژک زدن گفت:”چی چی جون فمیدی پورشه پانمارا خریدیم؟!”.کدام جون هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت:”من حامله م”! (به این برکت!!).این یعنی کدام جون خفه شود ادامه مطلب

کاش کر نبودیم و آن شبی که گفت :” بگم …بگم؟؟” …الف بعد از گاف اش را هم شنیده بودیم !