یادم نمی آید آخرین باری که با میم تلفنی حرف زدم کی بود.شاید دو ماه پیش یا بیشتر.آخرین باری هم که دیدم اش ، خیلی خیلی وقت پیش بود.امروز یک مسیج برای ام فرستاده که” چه طوری و پدرت چه طوره و ماشین رو چرا فروختین و فلان چیز و بهمان چیز!”.خنده ام گرفت.ترس ام هم.
که این جا ، وبلاگم ، جایی که درست کرده ام برای بالا آوردن حرف های ام ، شده است بولتن خبری ِ زنده گی ام!”.به همین راحتی!
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
یک نظر برای مطلب “vous savez tout”