not happened

چُرت می زدم اما هی هی هی “چِرت- زمزمه” ام این بود که : “do the fucking handshake, you idiots”

یک نظر برای مطلب “not happened”

  1. ناشناس

    نیما *** سلام خیلی باحال بود. اومدم کامنت تبلیغاتی بذارم یه دل سیر خندیدم وسط شرکت. منم هفته پیش یه تصادف بامزه کردم که خیلی خنده دار بود. چنان تصادفی که از روی دوچرخه پخش آسفالت شدم و هنوز که هنوزه بدنم درد می کنه. خیابون خلوت بود و تند می رفتم. اگه گفتی با چی تصادف کردم؟ با پرده! پرده یه میوه فروشی! مرتیکه احمق کنار خیابون پرده آویزون کرده بود که مغازه ش سایه باشه. یه مرتبه باد زد و پرده اومد وسط خیابون. گیر کرد به فرمون دوچرخه و کله پا شدم. حالا بریم سر تبلیغاتم: اگه دنبال یه سایت به روز و متنوع می گردین که از وب گردی لذت ببرین بهتون پیشنهاد می کنم حتما به دبدبه (www.dabdabe.com) سر بزنین. جدیدترین و جالب ترین مطالب دنیای وب رو می تونین توی سایت دبدبه بخونین. ممنون که واسه خوندن این کامنت وقت گذاشتین. منتظر شما هستیم *** دقیقا همه جاش!..یه جا از خنده…یه جا از سکوت…یه جا از فکر…من در همه حالتی بلدم بمیرم!
    ولگرد *** کجای این خاطره دقیقا داشتی حس میکردی که داری میمیری؟ اصلن هی نازی بخوره زمین. هی شما بخندی. بیایی خاطره تعریف کنی ماهم بخندیم. *** خوشبختم بلفی
    بلفی *** دقیقا همه جاش!..یه جا از خنده…یه جا از سکوت…یه جا از فکر…من در همه حالتی بلدم بمیرم! *** به همین راحتی!!!
    shirin *** اولین باری که با وبلاگ شما آشنا شدم روزی بود که پست تصادف ف را گذاشته بودید. هنوز هم وقتی بهش فکر می کنم انگار کسی قلبم رو فشار می ده. برای شما و نازی آرزوی صبر و آرامش دارم *** مطمئنم که خوبه.
    مهدیس *** خوشبختم بلفی *** سکته ته های ناغافل!
    سیمین (صورتی و سبز و آبی) *** Yek seri az adamharo nemishe fahmido nemishe fahmund hatta! Vaqti gofti davat nashodid, kafam borid baran!! B hamin rahati *** قاعده ای که هیچ وقت نمی ذاره آدم درست مثه آدم بخنده!
    فرزانه *** به همین راحتی!!! *** خودمم خنده م ماسید اون روز
    زهرا *** یعنی قشنگ یه دل سیر خندیدم از خندیدن های تو و فک کنم شوهرم به عقلم شک کرد! ف در آرامشه.صاحب اون صدای آروم و دل نشین فقط آرامش بهش میاد و قطعأ حالش خوبه *** مرمر…هیچ کس جز خود جودی نمی دونه که ما چه شب و روزایی داشتیم با هم. تا همین پارسال و چند ماه پیش حتیباورم نمی شه که یکی مثل ف می ره و از دست اش می دیم و یکی مثل جودی هست اما باز از دست اش می دیم!
    مرمر *** مطمئنم که خوبه. *** مخصوصا وقتی کسی هست و نیست!
    مرمر *** امان ازین سکسکه های ناغافل! *** کار خوبی نیست اما زالزالک جان. فکر کن خودمان یک روزی به زمین بخوریم و یکی بنشیند و هار هار بهمان بخندد! البته من چند باری تنهایی با خودم خوردم زمین و باز همین سناریو تکرار شد!!…یعنی نشستم و در حالی که بدنم داشت از درد می پکید تا حد مرگ به خودم خندیدمشب عروسی و من و نازی فکر خوبیه..می ریم
    زالزالک *** سکته ته های ناغافل! *** نازی رو برای ما
    لیلا *** نمی دونم چه جوریه که منم هر وقت از ته دل می خندم بعدش یه چیزی پیش میاد که نابود می شم . کلا این قاعده تو زندگیه من هست. ***
    *** قاعده ای که هیچ وقت نمی ذاره آدم درست مثه آدم بخنده! ***
    *** اولش هی خوندم و هی بلند خندیدم بعد تندتر خوندم تا ببینم چی میخوای بگی آخرشم لال شدم. دوستت دارم . خیلی ***
    *** خودمم خنده م ماسید اون روز ***
    *** یه جودی مانندی هم از دوستای بچگی من هست و البته دختر عمو یه مسائل الکی و احمقانه ای پیش اومده و کسی جلوی اتفاق نیفتادنش و نگرفت باعث شد اون دوستی پاک دوران بچگیمون فقط خاطره بشه دیگه هیچ وقت برنمیگرده اون دوران انقدر این نبود اذیتم میکنه که باورت میشه هفته ای ۱-۲ بار خوابشو میبینم که دارم بهش میگم دلم برات تنگ شده چرا اینجوری شد ؟ ***
    *** مرمر…هیچ کس جز خود جودی نمی دونه که ما چه شب و روزایی داشتیم با هم. تا همین پارسال و چند ماه پیش حتیباورم نمی شه که یکی مثل ف می ره و از دست اش می دیم و یکی مثل جودی هست اما باز از دست اش می دیم! ***
    *** این از دست دادنا آدمو نابود میکنه نااااااابود ***
    *** مخصوصا وقتی کسی هست و نیست! ***
    *** منم همینجوری ام. یعنی میشینم به خندیدن. اینقدر می خندم که اونی هم خورده زمین خودش خنده اش بگیره. حتی اگه ناقص شده باشه! و اما جودی… بعضی از ادمها زود همه چیز یادشون میره. گاهی هم خیلی زود. نازنینم ادمها رو با حماقت هاشون تنها بذار، حرص نخور، ناراحت نشو، شب مراسم اون هم با نازی برو یه جایی که حال هردوتاتون رو خوب می کنه و یا تا خود صبح به نازی بگو بخوره زمین و شما غش غش بهش بخند. ***
    *** کار خوبی نیست اما زالزالک جان. فکر کن خودمان یک روزی به زمین بخوریم و یکی بنشیند و هار هار بهمان بخندد! البته من چند باری تنهایی با خودم خوردم زمین و باز همین سناریو تکرار شد!!…یعنی نشستم و در حالی که بدنم داشت از درد می پکید تا حد مرگ به خودم خندیدمشب عروسی و من و نازی فکر خوبیه..می ریم ***
    *** دوستت دارم بینهایت و خفه شدم توی این پست . خدا تورا نگهداره برای نازی ***
    *** نازی رو برای ما ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *