برادرک ساعت ِ شش صبح :”برام تا عصر دو تا کادوی ولنتاین ِ توپ می گیری؟”
من ، خوابالود در حد مرگ ، خسته از رژه های دیشب پا به پای ترنج.: ” احمق ، آدم برای ولنتاین “توپ” می گیره آخه؟توپ پینگ پنگ خوبه؟ ”
برادرک:” هر هر…می گیری یا نه؟”
من:” تو که عرضه ی دو تا دو تا نداری…واسه چی دو تا دو تا لقمه برمیداری؟”
برادرک:” عرضه ی دو تا رو دارم…اما خدایی چهار تا چهارتا سخته.دو تا شو خریدم…دو تاشو هم تو قبول زحمت کن…از دنیا کم می شه؟…بیا و یه بار در عمرت برام خواهری کن…!”
تلفن را بدون این که قطع کنم ، می اندازم پایین تخت و سرم را می کنم زیر بالش!
فنجون *** هاهاها … اتفاقا منم این هفته رفتم ملاقات یکی از دوستام که تازه زایمان کرده … از وقتی جریان زایمانشو تعریف کرده ، منم حس زایمان دارم! رسما” شکمم تیر میکشه! نبازم قوه تخیل رو … میگفت پرستارش بهش گفته : مرگ رو میبینی … اما نمیمیری! *** ممنونم بابت این همه قوت قلب!..مخصوصا جمله ی آخرت..:))))
امید *** ممنونم بابت این همه قوت قلب!..مخصوصا جمله ی آخرت..:)))) ***
خروس *** یک تا بی نهایت ***
تیرزاد *** بچه بیشتر از همه وحشت میکنه. بدنیا که اومد بهش دلداری بدین و بگین نترس درست میشه. ***
رزهای نقره ای *** همینو که خوندم حالم بد شددل اولی رو دارم ولی این اصلا خارج از توانمه ؛) ***
*** خوشحالم که بیمارستان مال این قضیه بوده و یکتا 🙂 ***