صدای کولر ،صدای زنگ ِ موبایل ِ آبدارچی ،صدای عطسه ی اقای پ ، صدای لیوان آقای ف روی میز ، صدای پرینتر ، صدای آدامس خوردن ِ خانم میم ، صدای پچ پچ از اتاق کناری ، صدای قدم های مستر دی ، آلارم ِ نوتیفیکیشن های پی در پی ، وز وز ِ خانم الف ، آلارم های اوت لوک …
دلم می خواد دستامو بکوبونم روی میز و بلند شم و چشمامو ببندم و فریاد بزنم:” خفه شییییییییییییییید همه تووووووووووووون!”.و بعدش چشمامو باز کنم و ببینم همه مثل مجسمه های سنگی شدن و اونوقت مثل وقت هایی که سر ِ کلاس یکی از بچه ها سر ِ درد و دلش باز می شه ، چهارزانو بشینم روی میز و زار زار گریه کنم و وقتی تموم شدم کیفمو بندازم کولم و برم سمت ِ در و وقتی پامو از شرکت می ذارم بیرون یه بشکن بزنم و پشت ِ سرم دوباره صدای کولر ،صدای زنگ ِ موبایل ِ آبدارچی ،صدای عطسه ی اقای پ ، صدای لیوان آقای ف روی میز ، صدای پرینتر ، صدای آدامس خوردن ِ خانم میم ، صدای پچ پچ از اتاق کناری ، صدای قدم های مستر دی ، آلارم ِ نوتیفیکیشن های پی در پی ، وز وز ِ خانم الف ، آلارم های اوت لوک …
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
یک نظر برای مطلب “boucle-la”