پ.ن.۱.برو اون پروردگارت رو سپاس کن ، که امروز هوا ابره و بارون میاد و ماهی حالش خوبه و خودم قراره امروز بعد از کلاس برم همه ی حقوقم رو ظرف یک ساعت ، خرج ِ قر و فرم بکنم!!!و الا کاری می کردم که پیش همون پروردگارت به جای “سپاس” ، “توبه” کنی.
پ.ن.۲.کاش می شد امروز مثل اون کارتون دوران کودکی که اسمش یادم نیست ، یه کاغذ بچسبونم به پشتم و روش بنویسم” گاز می گیرم!”!!!
پ.ن.۳. حالا هی فک بزن…من که حواسم نیست.دارم وبلاگ می نویسم!…ببخشید یه کم بمیر تا نوشتنم تموم شه.بابا نا سلامتی واسه خودم که نمینویسم…درباره ی شماست..رعایت کنید آخه!
پ.ن.۴.خب چه خبر ریمیا؟!
محمد *** شاید به قصه ای دور٬ در گذشته ای دور یا آینده ای دور.شاید هم به هیچ چیز فکر نمی کرده! *** شایدم هیچ کدوم.
سربه هوا *** شایدم هیچ کدوم. *** منم همین طور!!!!!!
نازی *** اصلا نمیفهمم !!!!! ***
*** منم همین طور!!!!!! ***
*** آدم جالب و خطرناکی بوده حتماْ. ***