خانم ِ آرزو زنگ زد.با آن حالی که از خانه اش رفتم فکر کردم می خواهد خیالم را راحت کند که ترنج خوب است و جور شده با گربه های دیگر.من و من می کند.می گویم :” ترنج خوبه؟”..باز من و من می کند که :” باران جون من سه ساله این همه گربه توی خونه م میاد و می ره ..مثه ترنج ندیدم…راست اش نمی دونم چه طوری…اصلا اون جا راهی نداره…اما از روی تراس فرار کرده انگار..”
دنیا روی سرم خراب می شود. بغض ِ دم ِ دست ام می ترکد . به لکنت افتاده ام.بریده بریده می گویم:” چی؟؟..فرار؟!!..مممگه تراس راه به ب ب بببیرون داره؟..شما کجا بودین؟..من که گفتم این روحیه ش عجیبه…حالا چی ک ک ککککار کنم؟…الان کجاست؟..”
طوری که معلوم است خودش هم هول کرده تند تند می گوید:” شوهرم رفته دنبال اش..پیدا می شه…”
دیگر نمی فهمم چه می گوید.دارم زیر ِ آوار ِ امروز و این روزها دفن می شوم.نکند رفته باشد زیر ِ ماشین..نکند بچه ها اذیت اش کنند…توی این سرما…دستبندی که برای خودم بود گردن اش انداخته بودم…نکند به هوای آن کسی اذیت اش کند…ترنجکم…دخترکم…
هنوز دارد حرف می زند.داد می زنم که ” من میام اون جا…همین الان…دعا کنید پیداش کنم چون اگه نکنم..” و هیچ چیز برای ادامه ی جمله ام به ذهنم نمی آید…
می روم دنبال اش…

یک نظر برای مطلب “”

  1. ناشناس

    بهروز *** چرا ؟ 🙁 *** کاش می دونستم…:(
    فنجون *** کاش می دونستم…:( *** کاش می دونستم…:(
    بلانش *** باران چته؟؟؟ … نگرانتم زیاد … نمیدونم اما تو ذهن من باران جز شیطنت و شرارت معنی نداره … وقتی ساکتی دلم میگیره … هق هق که دیگه … *** تو کجا این جا کجا بلانش…بعد از این همه سال که تو را می خوانم نیز..
    sara *** کاش می دونستم…:( *** آدم عاشق ِ موزیک ِ جادویی ِ وبلاگ ِ تو هم…
    شاه بلوط *** بعد این همه سال که تو را می خوانم برای اولین بار دلم خواست صدایت کنم..فقط بگویم….باران…….هی باران….. *** جا بمونه بهتر ازینه که توی خودت بمونه…
    شیفو *** تو کجا این جا کجا بلانش…بعد از این همه سال که تو را می خوانم نیز.. ***
    داداشی کولی *** adam asheghe police mishe ***
    امید *** آدم عاشق ِ موزیک ِ جادویی ِ وبلاگ ِ تو هم… ***
    *** تجربه خوبی نیستاینکه با غریبه ها از این حرفهای مگو داشته باشیچون وقتی خداحافظی میکنی میبینی یه تیکه از خودتو پیش اون آدم جا گذاشتی ***
    *** جا بمونه بهتر ازینه که توی خودت بمونه… ***
    *** هق هق ات را گریستم ….. هم هق هق ی ی من … ***
    *** این نوشته ات خیلی ریمیایی بود … یا حال و روز خراب ام باعث شده که این چنین حس اش کنم … به هر روی مرسی نازنین ***
    *** گریه شد سد گلو ور نه به استقبالت/جان همی خواست درآید چه کندراه نجست ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *