هشتاد تا ایمیل طی دیروز و امروز اومده که اکثرشون دستور فروش هستند و باید وارد ای آر پی بشن!…خودشون که خود به خود وارد نمی شن…من باید وارد کنم!..سرعت اینترنت به اف داره می ره هر ثانیه!…آقای” ی “خردر عقربه و مدام می گه :” باران اون چی شد…باران این چی شد…باران کوفت…باران زهر مار….باران شتر…باران عقرب!!!”
امتحانمو نخوندم…کتاب ِ یک تموم شده و امروز امتحان شفاهی هم دارم.و خیلی دوست دارم یکی بیاد و بهم بگه موضوع ِ این ترم از چه قرار بوده؟!جامدادی ِ تقلب هامو هم جا گذاشتم!..شارژر موبایلم رو هم.کاپشنم رو هم!
…داروی بابا پیدا نمی شه!…از صبح ده ها داروخانه زنگ زدم.انگار امروز تخم ِ همه چیز رو ملخ داره می خوره.دکترش می گه اگه تا امروز پیدا نشه ، مجبوریم شیمی درمانی رو متوقف کنیم و دوباره از سر شروع کنیم…!…برادرک رفته کاشان ، مادرم ثانیه ای دو بار زنگ می زنه که چی شد ، پدرم هم ثانیه ای سه بار!…
اصلا از کی تا حالا این قدر روی من حساب می شه باز کرد؟:(
یه نفر بگه امروز کی تموم می شه…
اصلا می شه؟؟!!قراره بشه؟!..
یک نظر برای مطلب “”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
نام!؟ چیزی که تو نیستی …. *** به نام اوهوای خانه چه دلگیر می شود گاهیاز این زمانه دلم سیر می شود گاهیعقاب تیز پر دشتهای استغنااسیر پنجهء تقدیر می شود گاهیصدای زمزمهء عاشقانه آزادیفغان و نالهء شبگیر می شود گاهینگاهِ مردم بیگانه در دل غربتبه چَشمِ خستهء من تیر می شود گاهیمبر ز موی سپیدمگمان به عمر درازجوان ز حادثه ای پیر می شود گاهیبگو اگر چه به جایی نمی رسد فریادکلام حق دمِ شمشیر می شود گاهیبگیر دست مرا آشنای درد بگیرمگو چنین و چنان، دیر می شود گاهیبه سوی خویش مرا می کشد چه خون و چه خاکمحبّت است که زنجیر می شود گاهی ***