از بین اون همه بازی میکرو که از این ور و اون ور جمع کرده بودیم…داغ یکیشون بد جوری به دلم موند…بازی اون قدر طولانی و سخت بود که هر بار کلی طول می کشید تا برسم به مرحله های بالا و هر بار اون قدر جون می سوختم که وقتی به مرحله های آخر می رسیدم می باختم!!..چند روز پیش برادر نازنینم یه لینک بهم کادو داد.لینک همون بازی که می شد توی کامپیوتر بازی کرد…هنوز همه ی راه مخفی ها ی مرحله ها رو بلد بودم…رفتم رفتم رفتم…تا باز رسیدم به همون جایی که همیشه می سوختم.آه از نهادم بلند شد.اما..چی شد؟؟..یه پیغام اومد که شما می تونید از ادامه ی بازی…شروع کنید!…شوکه شدم…بالا پایین پریدم…خودمو زدم…جیغ زدم.. …پا شدم روی صندلی وایسادم و دستامو بردم هوا …..برگشتم تا دوباره شروع کنم..از ادامه ی بازی…اما…اما..نمی دونم بازی چه مرگش شد که دیگه لذتی نداشت!!!…دیگه کیف نداشت…دیگه هیجان نداشت.اصلا دیگه هیچ کوفتی نداشت.شوکه شدم…بالا پایین پریدم…خودمو زدم …جیغ زدم…پا شدم روی صندلی وایسادم و دستامو بردم هوا…فایده نداشت.نه فقط فایده..که هیچ کوفت و زهر ماری نداشت.
این بیل گیتس…گند زد به کودک درون من….خدا ازش نگذره!
یک نظر برای مطلب “”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
newsha *** aslan in bill gates nemifahme keh ma hameie in talasharo mikonim be havaye hamoon delshoorehe keh nakone joonam tamoom she o naresam be marhaleie akhar…vali khodaiiiiii! … manam asheghe in bazi boodam o hastam fekr konam hanooz micromoono darim …. avalin kary keh bokonam bargashtam iran ba ham bazi mikonim hahahhahahah ***
امید *** چند سالته ***
مینروا *** این بازیه رو یادمه ولی دقیق نه! هیچی حس و حال این بازیا نمیشد… :آه ***