وقت..خیلی دیر وقت
مسیر…مسیر همیشگی ِ خانه
ذهن ام…یک قدم فاصله داشت با متلاشی
چراغ بنزین…روشن تر و درخشان تر از ماه
فلش ضبط…”گُم” تر از همیشه.
با خودم توی سکوت حرف می زدم و دنده عوض
تقریبا با خودم داشتم آشتی می کردم و
جلوی چشمم سبز شد. یادم نیست چه
بی هیچ حرفی و توی سکوت دنده عوض می کردم…خیلی جدی دور می زدم…بدون
درست است که آخرش هم افتادم توی اتوبانی که خلاف ِ مسیر خانه بود اما هیچ کس
دلم می خواست بغل شوم…اما خب…حرف ها و حال و روز من فقط عصبی تر و مضطرب ترش کرد و دوباره برگشت توی اتاق …
یک نظر برای مطلب “گم نشو”