گاه به گاه های یک نفره

در زنده گی های دو نفره گاه هایی هست که توی یک میهمانی هستید و یک حرف ، یک حرکت ، یک نگاه ِ آن یکی از دو نفر، همه ی حال شما را یک دفعه برگردان می کند .این طور وقت هاست که چیزی درون تان جز و ولز می کند که زودتر بیایید و بنشینید توی ماشین و شروع کنید به خالی شدن.حال شما دیگر برگشتنی نیست و همه چیز برای تان گاف و ه می شود تا میهمانی تمام شود و بیایید بنشینید توی ماشین و شروع کنید به کلمه ها را ردیف کردن توی ذهن تان.
اما توی همان زنده گی و همان گاه ها ، یک آن و یک لحظه به ذهن تان می آید که می توانم بگویم و بحث کنیم و تمام اش کنیم و می توانم هم بیایم عقب تر و از دورتر تماشا کنم و ببینم که چه قدر این قضیه تاینی است و بهتر است نگویم و فراموش کنم و این طوری تمام اش کنم و به هیچ جای دنیا هم بر نمی خورد و اصلا شاید پس فردا که به قضیه نگاه کنم اندازه ی امروز مهم و اساسی نباشد.
این می شود که می نشینید توی ماشین و شیشه را می دهید پایین و می گویید:” خوبم فقط کمی سکوت می خواهم لطفا” و سکوت می کنید و نزدیکی های خانه می گویید:” بهترم ، پنیر گودا می خواهم لطفا که با شراب بخورم لطفا!” و به جای آن حرف و جدال هایی که توی میهمانی مرور کرده اید ،می رسید خانه و کنار پنجره شراب سفید می خورید و هی و هی بهتر می شوید ازین که …نگفتید و …موضوع هی هی کوچک تر می شود و دورتر و شما هی بزرگ تر و قوی تر انگار.

یک نظر برای مطلب “گاه به گاه های یک نفره”

  1. ناشناس

    آیدا *** اون وقت با من یا بی من؟ *** تو هم باشی خوبه.فسقل هم بیار که بهتر.
    بهروز *** تو هم باشی خوبه.فسقل هم بیار که بهتر. *** یه نقطه..
    شیدا *** یه … . *** اره انگار اسم اون آهنگ رو باید همین بذارن اصن
    شیدا *** یه نقطه.. *** پیشنهادت رو می دونم..من هنوز سر جام نیستم اما.
    فنجون جان :)))) *** امروز وقتی تو راه اون اهنگ شده که دوستت برات گذاشته بود رو بار ها و بارها گوش کردم همش این پستت چلو چشمم بود یه روز یه وقت یه جا *** عجب شعر خوبی بچه!..به حال و روزمون می خوره
    سایه *** اره انگار اسم اون آهنگ رو باید همین بذارن اصن ***
    *** بهتری بانو؟پیشنهاد من هنوز سرجاشه عزیزم ***
    *** پیشنهادت رو می دونم..من هنوز سر جام نیستم اما. ***
    *** نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی … به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند … لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز. ***
    *** عجب شعر خوبی بچه!..به حال و روزمون می خوره ***
    *** می خواهم 😉 یاد کتاب آنا گاوالدا افتادم. دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *