هشت های هشتاد و هشت

زنگ می زنم به برادرک که می گوید با دوستان اش توی کوچه پس کوچه های فرمانیه

یک نظر برای مطلب “هشت های هشتاد و هشت”

  1. ناشناس

    میم *** ۲تا نوشته اخرت گیجم میکنه *** خودم رو هم:)
    فریاد زیر اب *** خودم رو هم:) *** ایمیل شما مثل بومرنگ بر می گردد به میل باکسم.شما ایمیل بفرماییدbma564@gmail.com
    چاقی در مه *** چه خر توخری !!!!ایمیل نزدی *** حتی شما دوست عزیز;) مگر این که به جای ایمیل دلت بخواد آدرس کتابفروشی رو بدی که بیام کتاب بخورم
    موش کور *** ایمیل شما مثل بومرنگ بر می گردد به میل باکسم.شما ایمیل بفرماییدbma564@gmail.com ***
    مینروا *** داستان کاملی بود برای خودش…یه جاهاییش البته گیج شدم…ولی خیلی زیبا بود. ***
    *** خوب بود. خیلی. یه کمی حال و هوای نوشته های قدیمی ترت رو داشت. داشتم فکر می کردم شاید اون چیزی که عوض شده قلمت نیست، نگاهته.راستی منم باید ایمیل بذارم؟ ***
    *** حتی شما دوست عزیز;) مگر این که به جای ایمیل دلت بخواد آدرس کتابفروشی رو بدی که بیام کتاب بخورم ***
    *** من خیلی اتفاقی از همون اول با ایمیل کامنت نوشتم. کاری که اصولا نمیکنم. استدلال ام این بود که شاید بخواد تو این حال و هوایی که داره بیاد یه فش برام ایمیل کنه که الان ام وقت خوندن آرشیو شد! ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *