زنگ می زنم به برادرک که می گوید با دوستان اش توی کوچه پس کوچه های فرمانیه
یک نظر برای مطلب “هشت های هشتاد و هشت”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
زنگ می زنم به برادرک که می گوید با دوستان اش توی کوچه پس کوچه های فرمانیه
میم *** ۲تا نوشته اخرت گیجم میکنه *** خودم رو هم:)
فریاد زیر اب *** خودم رو هم:) *** ایمیل شما مثل بومرنگ بر می گردد به میل باکسم.شما ایمیل بفرماییدbma564@gmail.com
چاقی در مه *** چه خر توخری !!!!ایمیل نزدی *** حتی شما دوست عزیز;) مگر این که به جای ایمیل دلت بخواد آدرس کتابفروشی رو بدی که بیام کتاب بخورم
موش کور *** ایمیل شما مثل بومرنگ بر می گردد به میل باکسم.شما ایمیل بفرماییدbma564@gmail.com ***
مینروا *** داستان کاملی بود برای خودش…یه جاهاییش البته گیج شدم…ولی خیلی زیبا بود. ***
*** خوب بود. خیلی. یه کمی حال و هوای نوشته های قدیمی ترت رو داشت. داشتم فکر می کردم شاید اون چیزی که عوض شده قلمت نیست، نگاهته.راستی منم باید ایمیل بذارم؟ ***
*** حتی شما دوست عزیز;) مگر این که به جای ایمیل دلت بخواد آدرس کتابفروشی رو بدی که بیام کتاب بخورم ***
*** من خیلی اتفاقی از همون اول با ایمیل کامنت نوشتم. کاری که اصولا نمیکنم. استدلال ام این بود که شاید بخواد تو این حال و هوایی که داره بیاد یه فش برام ایمیل کنه که الان ام وقت خوندن آرشیو شد! ***