آخرین میهمان هم که می رود ،
نزدیکی های خانه که می شوم فکر این که
همان طور که از پله ها می روم بالا دست
جوجه اردک های من ( بعد از اجرای
جوجه اردک های من…شما من را تحت تاثیر
بالاخره امشب راحت می خوابم.
تا پنج شنبه
نیکول
ایپاد را می چسبانم به سینه ام و بعد می بوسم اش.چند تا پله ی آخر را می دوم.دلم یک شام ِ تپل می خواهد حالا!
_____
پ.ن.۱. ممنونم فنجون عزیز.تو افتخاری ترین و بهترین میهمان ِ نمایش ِ من بودی. چه قدر خوشحال شدم که همه چیز به خوبی و خوشی و آرامی گذشت و تو از دست ِ “کلس” جان سالم به در بردی.(باور کن من بیشتر از تو دغدغه ی نیامدن ِ کلس توی سالن را داشتم!)
پ.ن.۲. نیکول عاشق ِ این تنگ ِگل شد !.من را “نامتمدن” خواند برای معرفی نکردن ِ تو به او تا از تو تشکر کند!:-(
پ.ن.۳. برای همه ی صبری که پای ما می ریزی…
دختر نارنج و ترنج *** چه دختر یک ساله ی نازی!چه یک تای یک ساله ی نازی البته!!!….. *** این جمعه تموم شه فقط…من با تو تا جهنم هم میاااام.تو هم هی از سوت زدن های من آرشیو تهیه نکن :)))
شاه بلوط *** یکی از چیزائی که همیشه ذهنم مشغولشه اینه که بچم چه شکلی میشهیعنی هر ترکیبی فکر کنی تو ذهنم ساختمبعد میشینیم فکر می کنیم تو هر سنی چه شکلی میشهخلاصه داستانی داریم *** باهات دوسته رایان:) توی لیست دوستاش رو ببین
فنجون *** عزیززززم … ایشالا زندگیش همراه با آرامش باشه.این جمعه که تموم شد باید ببرمت دکتر یه تست بینایی سنجی انجام بدی حتما …. عسلویه که جعبه رو باید نگه میداشتی بدبخت عقیم شد! اینجا که باید مجله رو میگرفتی با مرد غریبه رقص سالسا انجام میدی؟؟ البته چیزهای دیگری هم هست که بنویسم اما اینجا خانواده رد میشه … ***
رایان *** این جمعه تموم شه فقط…من با تو تا جهنم هم میاااام.تو هم هی از سوت زدن های من آرشیو تهیه نکن :))) ***
*** دختر خانم زیبا با من دوست می شی؟ ***
*** باهات دوسته رایان:) توی لیست دوستاش رو ببین ***