من ِ درگیر

متن قبل به دلایل کاری-حیثیتی-اخلاقی-مرامی-حرفه ای توسط اینجانب حقیر سانسور شد!پشت و روی ام به دیوار واقعا!
عنوان و کامنت ها را نگه داشتم چون داستان ِ رییس جدید، باید توی روزنگاری های ام باقی می ماند.
ممنون بابت حال و احوالپرسی های تان دوستان، من و وبلاگم خوبیم و پر ِ هیچ سانسورچی ای به پرمان نگرفته، الا خودمان! بعله می دانم که خودسانسوری از همه ی جرم های عالم سنگین تر است ولی این یکی واقعا کاری-حیثیتی-اخلاقی-مرامی-حرفه ای بود!

یک نظر برای مطلب “من ِ درگیر”

  1. ناشناس

    سیمین *** اما من رفتم با حلقه ای در انگشت و فقط خوردم و سیگار کشیدم بدون هیچ نگاه کنجکاوی و اون نوشیدن بهترین نوشیدنم بود. خوش باشی ***
    سیمین *** *** عنوان خوبیه
    داداشی کولی *** رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست… *** خدا رو شکر تو یه بار راضی شدی از نوشتن من
    ولگرد *** عنوان خوبیه *** مگه ته داره این لامصب!
    داداشی کولی *** مرسی از بیان عریان احساس ات و رسیدن به ان چه ؛من؛ می نامنداش … و من ، ؛ تو ؛ می نامم اش *** کااااااااااااااااااااااااااااش اوهوم. شاید تغییرش دادم!
    شب زاد *** خدا رو شکر تو یه بار راضی شدی از نوشتن من *** فصلمونه شبنم…
    مهدیس *** برقص تا ته دنیا. ***
    مهدیس *** مگه ته داره این لامصب! *** الان نمی دونم از چی این موزیقی خوشم اومده بود اخه!
    سارا *** حلقه یی که در هنگامه ی باز شدن حلقه ی غیر خود بودن ، در می اید … تا ؛ خود ؛ بشوی و حلقه یی که هنگامه حلقه بر دست کردن در به در امدن از ؛ من ؛ ات و غیر خود شدن ات رخ داد ، زیبا بود … می توانستی حلقه را در خیال در اورده باشی و در انتها بعد از پایان مستی به ناگاه ببینی هنوز حلقه بر دست ات هست … و نیش خندی به حلقه و ان چه گذشت بکنی … البته می دانم شرح اتفاقیه می نویسی .. اما چاشنی کردن رویا در واقعیت – ریالسم جادویی – و زنده گی کردن اش ، می تواند ؛ رویا؛ یی باشد … و هماره ؛ خود؛ رویایی ات می مانی … ***
    شیدا *** کااااااااااااااااااااااااااااش اوهوم. شاید تغییرش دادم! ***
    دختر نارنج و ترنج *** کاش همیشه وقت خداحافظی اینقدر میشد آسوده بود.میشه باران مگه نه؟فقط دل بزرگ میخاد و حافظه قوی که خوبی ها رو یادت نره.بیا که بغل لازمم.بغل خالی بدون چس ناله های شبنمی.اولین بار و اولین بغل بارانی را کجا و کی به من هدیه میدهی؟نمدونم.ولی امیدوارم زود و نزدیک باشه *** فیل ترنجی جونم…فرار کن از سیرک
    سایه *** فصلمونه شبنم… *** تجربه ش کن
    زهره *** دوست داشتم ***
    آیدا *** *** بلی
    مرمر *** موزیقی را هم دانلود و گوش کردم مرسی *** واقعن
    شی ولف *** الان نمی دونم از چی این موزیقی خوشم اومده بود اخه! *** نشنودمش. میشنودمش
    shirin *** عالییییییییییییی دلمممممممممم خواستتتتتتتتتتتتتت ***
    د.ک *** *** باید فکر کنم به پنج! حتما باید چیزی باشد نه؟
    شیدا *** عاشقتم که منی که توام یک دیوانگی درون ما مشترک است بانو یک چیزی هست عاشقتم *** اوهوم. نشو.خوبم.
    *** ***
    *** باید حس خوبی بوده باشه، من همیشه عین ِ فیل های سیرک پابند این بندهای نادیده به دست و پام هستم. کاش می شد یه بار خودم باشم…. ***
    *** فیل ترنجی جونم…فرار کن از سیرک ***
    *** حس رهایی رو خوب توصیف کردی. به دل نشست. دلم خواست 🙂 ***
    *** تجربه ش کن ***
    *** چه حس و تجربه ی خوبی خوش ب حالت! ***
    *** ***
    *** عجب ***
    *** بلی ***
    *** این شرابای چند ساله چه کارها که نمیکنن ***
    *** واقعن ***
    *** یاد این افتادم Dido – Hunter ***
    *** نشنودمش. میشنودمش ***
    *** Tajrobasho dashtam baran, chasbide, ajiiiiib 🙂 ***
    *** ***
    *** نمی دانم ” پنج” اشاره به چیست .. شور خفته ی پنج ساله یا … اما تولد آزادی ی پنج ساله گی ات مبارک …و گر نه شراب پنج ساله بدون ” پنج ساله گی ی در انتظار” هیچ غلطی نمی تواند بکند ***
    *** باید فکر کنم به پنج! حتما باید چیزی باشد نه؟ ***
    *** برنگشتی خونه دیوونه؟ خو تو جای غریب نگرانت میشیم:) ***
    *** اوهوم. نشو.خوبم. ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *