دارم از old town برمی گردم و دلم اندازه ی خدا گرفته بعد از آن پاپت شوی نفس گیر و بعد از نشستن توی کافه ای که انگار متعلق به هیچ جا، روی زمین نبود بس که نمی فهمیدم دور و برم چه می گذرد و مردم چه می گویند.
آدرس را نشان راننده می دهم و چیزی می گویدو بی این که بفهمم سرم را تکان می دهم ومی نشینم توی ماشین.
فرو می روم توی صندلی و دلتنگی های ام. چند تا موزیک جورجی یا شاید هم روسی از ضبط تاکسی پخش می شود. دارم جان می دهم توی خودم و فکر هایم که یک دفعه “همسفر” .گوگوش! توی آیینه نگاه می کنم .فکر می کنم راننده فهمیده که ایرانی هستم و این موزیک را گذاشته. ولی مرد انگار نه انگار که گوگوش دارد همسفر می خواند!
یاد راننده تاکسی های خودمان می افتم که یک دفعه وسط سلکشن های ایرانی شان ، مدرن تاکینگ سر در می آورد. راننده کمی خواب آلود است و حواس اش به خیابان و من بی این که حواس ام باشد لبخندم می آید و فکر می کنم این یک نشانه است و دلتنگی ام از تنهایی در می آید.
یک نظر برای مطلب “من به رفتن…”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
سایه *** بد ـ شانس با آدم یار باشه؟ 🙂 خوبه دیگه. حالش رو ببر. ابهامات رو هم فراموش کن . یه وقتایی کائنات حالش خوبه :پ *** نمیشد این کائنات بلیط منو واسه بیمه خرج نمیکرد؟!
مهدیس *** نمیشد این کائنات بلیط منو واسه بیمه خرج نمیکرد؟! *** بله . اما نشونه ی چی؟!
زهرا *** باران به نشونه ها اعتقاد داری؟ آهنگ گوگوش تو غربت و تنهایی,حاج صادق و شاید چیزای دیگه ای که نگفتی یا توجه نکردی بهشون بیشتر نشونه ان تا یه اتفاق معمولی. *** چه جلب بیشتر بهش میخوره؛)))
مریم *** بله . اما نشونه ی چی؟! *** شانس ِ پاک
میم جین جون *** چه جالب *** خدا نکنه داغون باشی میم جین جون. قوی باش همین.
سیمین (صورتی و سبز و آبی) *** چه جلب بیشتر بهش میخوره؛))) *** شما لطفا همیشه فامیلیتو ذکر کن:)
نوشین *** باران جونم انقدر دلت پاکه اینجوری شد…. اینا همه به نظر من خیلی نشونه خوبیه عزیزم، نمیدونم چرا ولی گریه ام گرفت *** فسقل و بیار مهمونی پیش دختر پسرای من
نوشین *** شانس ِ پاک *** بهش فکر می کنیم. ما هم مشکی رو دوس داریم. اصن جعبه مدارنگی مون داره کامل می شه..نارنجی و طوسی و مشکی و ..
مهدیس *** حاجی صادق یه نگاهی هم به من بنداز’ یه سفارش بی نشون کنار برگه من هم شاید کارمو راه بندازه سفارشمو بهش بکن وو بگو که دوست باران داغونه ***
دختر نارنج و ترنج *** خدا نکنه داغون باشی میم جین جون. قوی باش همین. *** شعبه ی حاجی صادق!
*** انگار باید این رنگین کمون تو پرانتز رو به “سیمین” بچسبونم تا خودمو بشناسونم!! اینجوریه دیگه! یه وقتایی یه جوری بهت کمک میشه که دهنت باز می مونه… ***
*** شما لطفا همیشه فامیلیتو ذکر کن:) ***
*** چه خوب باران جان که حاج صادقی بوده که کارت سریعتر انجام بشه. اینم نشونه دل پاکت و خب پاداشیه که خداوند برای باران خوب و مهربون در نظر گرفته. من که یه بار برای این کار به بیمه مراجعه کردم و هنوز بعد از دو سال نرفتم پی شو بگیرم. از این حاج صادقها در اینجور ادارات و امثالهم خیلی کم پیدا میشه. راستی باران جون اگه دوست داشتی بیای عکس جدید فسقلمو ببین ***
*** فسقل و بیار مهمونی پیش دختر پسرای من ***
*** عزیزم من که از خدامه این تورج خان تو رو از نزدیک ببینم و بچلونمش. فسقل ما هنوز خیلی اجتماعی نیست آخه. خود ما رو به زور انگاری واسه رفع حاجت تو اون خونه تحمل میکنه خب تو تورج و ترنجو بیار یه مسافرت کوتاه به کرج دوستشون دارم ***
*** بهش فکر می کنیم. ما هم مشکی رو دوس داریم. اصن جعبه مدارنگی مون داره کامل می شه..نارنجی و طوسی و مشکی و .. ***
*** نشونه ی اینکه خدا دوستت داره و هواتو داره و کائنات برات جور می کنن ***
*** ***
*** کاشکی از این حاجی صادق ها توی هر شعبه ی بیمه ای، توی هر اداره ای، توی هر بیمارستانی، هر دکان نانوایی و هر جای دیگری یکی تعبیه می شد!!! فکر کن باران، ایرانمون گلستان می شد.. راستی کاری که با یه سفارش حل می شه رو چه حاجت به این همه بوروکراسی؟؟؟؟؟؟ مسخره هستن به خدا!!!! باز هم خدا رو شکر که کار تو راه افتاد.. این مهمه این وسط. ***
*** شعبه ی حاجی صادق! ***