مستی و راستی

گفت:” حرف که می زنی می خواهم برگردم طرف ات و باران را ببینم…برمی گردم…صدا صدای توست…اما از باران خبری نیست!”
دلم گرفت.

یک نظر برای مطلب “مستی و راستی”

  1. ناشناس

    عسل *** من شب اول دقیقا شب اول نشستم کباب کوبیده خوردم روز سوم رفتم حموووووم بعد از یه هفته دکترم گفت حالا دیگه میتونی محتویات توی سوپ رو هم بخوری بخ بخت خبر نداشت من همون شب اول زدم ترکووووندم ولی خدایی هر چی مواظب باشی بهتره به من نگا نکن من خعلی بچه بودم تو عقلت میرسه ماشالله *** اگه همین طوری پیش بره…عقل منم وسط راه می مونه و به هیچ جا نمی رسه:))
    *** اگه همین طوری پیش بره…عقل منم وسط راه می مونه و به هیچ جا نمی رسه:)) ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *