راننده این را گذاشته که به فنا بدهد من را.
باورم نمی شود که تمام شد. چه قدر می ترسیدم ریمیا از این روز.چه قدر شب قبل اش خواب دیدم که قرار است زمان بایستد آن جایی که قرار است ف را بگذارند توی خاک. چه قدر هراس داشتم از این که آن لحظه نازی و برادرک ِ ف و عمه اکم را از هم دست بدهم.کل ِ شب قبل اش را خواب می دیدم که بیدار شده ام و همه چیز خواب بوده…اما نبود لعنتی.نبود نامرد.
…کاش مردان ِ لااله الا الله گوی زیر ِ تابوت ف، خواب بود ریمیا…کاش ضجه های عمه اکم خواب بود…کاش نفرین های اش برای پاشیدن ِ آشیانه ی کسی که آشیانه اش را ویران کرد خواب بود…کاش افتادن نازی روی سنگ های سرد ِ پشت در غسالخانه خواب بود…کاش سیلی زدن های برادرک توی صورتم موقع گذاشتن ِ ف توی خاک که داد می زد “باران گریه کن…باران گریه کن..” خواب بود…کاش “امامزاده ی لواسان” اسم اش همان “امامزاده ی لواسان” می ماند و نمی شد “پیش ِ ف”!…کاش پزشکی قانونی هنوز همان جایی بود که هفته ای یک بار می روم آن جا برای میتینگ و نه آن جایی که ف را تکه تکه کردند برای یک تکه کاغذ پاره…
کاش پرپر کردن آن همه گل روی آن پارچه ی ترمه ی لعنتی خواب بود…
نماندی ف.آن همه دعا کردیم و نماندی.این همه توی چشم های مان نگاه کردند و گفتند ف خوب می شود و …نشدی. دل ات نخواست…دل ِ وامانده ی ما هم به درک. چه دارم برای گفتن.چه می کردم وقتی نازی داد می زد و التماس می کرد که تو همه کس اش هستی اما گذاشتن ات توی خاک…چه کار می کردم وقتی دل ام می خواست هوار بزنم و به سر و صورتم بزنم و اشک بریزم اما نمی توانستم؟…اگر نگوییم “قسمت این بود”…چه بگوییم؟!…باید یک چیزی بالاخره بگوییم که دل بی صاحب مان آرام شود دیگر…تو که گذاشتی و رفتی .تو که این بار مثل هربار نگفتی که “نازی تنهاست نمی روم”….دیگر این زل زدن ات توی عکس های ات چیست؟..که انگار دل ات برای ما می سوزد…که انگار توی فکر ما هستی؟!…هه. به قول عسل خفه شوم بهتر است.بگذار بهتر شوم…حرف دارم.خیلی.
یک نظر برای مطلب “غم تمومی نداره نداره نداره…”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
میم *** وای مگه میخوای بری؟؟؟؟من که کیلومتها باهات فاصله دارم و ندیدمت هنوز دلم میگیره وای به حاله دل برادرک *** نمی دونم چرا این حرفو زد!..من از این چیزها با برادرک حرفی نمی زنم.
فنجون *** نمی دونم چرا این حرفو زد!..من از این چیزها با برادرک حرفی نمی زنم. *** باز شروع کردی؟!…چرا جی تاک مُرده؟
عسل *** ببین چقدر بی قراری که برادرک هم فهمیده … ای ناهنجار اجتماعی! :))) ای هنجار شکن! به برادرک بگو لدفن خودشم بیاد بره وزرا چون با این احوالاتی که از تو سراغ دارم، میترسم اونجا که میری ماشینت رو آزاد کنن ، خودتو بگیرن. *** راست اش نمی دونم مشکل اش چیه پروانه جان…اما سعی می کنم.
پرتابه *** باز شروع کردی؟!…چرا جی تاک مُرده؟ *** میم عزیزم…تو چه قدر می تونی مهربون باشی آخه..
شب زاد *** الهیییی دلم گرفت مسیجش منو خورد *** داستان اش طولانیه نیلوفر جان.به این راحتی ها آدم نمی تونه از امید دست بکشه…نمی دونم…ولی باید جای خانواده ش بود و بعد دید که می شه دست کشید یا نه.متاسفانه دلیلای زیادی باعث شد که این کار و نکنند.یکی و مهم ترین اش برخورد بد ِ بیمارستان و پزشک ها و…خلاصه خیلی چیزها …
parvaneh *** سلام عزیزوقتت بخیر…من یکی از اعضای پرتابه هستم. می دونی بعضی وقتا یه سری حرفا هستن که نه می شه تو وبلاگ نوشتشون ( یعنی به اندازه ی یه پست وبلاگ نیستن) و نه دوست داری از بین برن…من اومدم بهت بگم که پرتابه دقیقا جائیه واسه این حرفا یعنی می تونی تو پرتاب های ۱۹۸ کاراکتری همه ی حرفای مینیمالت رو بنویسیما تو پرتابه کپی پیست نمی کنیم و خوشحال میشیم که تو هم بیای تو جمع ما و از نوشته هات بهره مندمون کنی…منتظرتیمhttp://Partabeh.Com *** دلم واسه توی خر تنگ شده
ف ف *** چه برادرک جان مهربانی داری تو باران .خوب نرو دیگر.راست می گوید. ***
میم *** سلام … من شروع کردم به ارشیو خوندن .. لینک آرشیو ها کار نمی کند.. حتما درستش کنید .. قلم بسیار زیبایی داری خانم ***
نیلوفر *** راست اش نمی دونم مشکل اش چیه پروانه جان…اما سعی می کنم. ***
یاسی *** به به قدر برادرک رو بدون … ***
*** من هر روز میام اینجا روزی چند بارفکر نکن که وضاع داره عادی میشه و وقتی آپ نمیکنی کسی هم به یادت نیست من به یادتم باران ***
*** میم عزیزم…تو چه قدر می تونی مهربون باشی آخه.. ***
*** بابت اون واقعه واقعا بهتون تسلیت می گم فقط واسم این سوال پیش اومد شما از مرگ مغزی مطمین بودید چرا حاضر به اهدا اعضا نشدید؟ قصد جسارت ندارم فقط می خوام بدونم شاید یه روزی این اتفاق واسه نزدیکترین اطرافیان من هم بیفته ***
*** داستان اش طولانیه نیلوفر جان.به این راحتی ها آدم نمی تونه از امید دست بکشه…نمی دونم…ولی باید جای خانواده ش بود و بعد دید که می شه دست کشید یا نه.متاسفانه دلیلای زیادی باعث شد که این کار و نکنند.یکی و مهم ترین اش برخورد بد ِ بیمارستان و پزشک ها و…خلاصه خیلی چیزها … ***
*** کاش بمونی پیش مون ***
*** دلم واسه توی خر تنگ شده ***