خانه – تا ساعت ِ سه شب ِ قبل اش با نرگس مشغول ِ مستی و راستی بودیم.همان
فرودگاه – .با آن حال و روز ِ مرگ وار ، ، مثل اسب رفتم کارت پرواز گرفتم و کل ِ راه را هم یک تیک خوابیدم.من نمی دانم
فرودگاه عسلویه – هواپیما که نشست تازه فهمیدم چه معجزه ای در زنده گی ام اتفاق
تاکسی – هم قدم شدیم تا جلوی در که تاکسی منتظرمان بود. ماشین راه افتاد و او
اتاق ِ آقای N- به سایت که رسیدیم ، دو ساعت وقت داشتیم تا جلسه شروع شود.نشستیم به
بعد از جلسه ، دوباره اتاق آقای N – جلسه به
اما من ِ عقب افتاده چه
یک نظر برای مطلب “عسل او یه!”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
فنجون *** فقط حیف که اسلام به دست و پایمان افتاده است … ***
فنجون *** *** عزیزم به قول خودت عسلویه است…مالدیو که نیست…کلا برنامه های زنده گیمه!
*** خب الان یه سوالی برام پیش اومد … منظورت از ؛برنامه:برنامه های پیش از عسلویه استبرنامه های کنار دریای عسلویهو یا برنامه های پس از آن؟ ***
*** عزیزم به قول خودت عسلویه است…مالدیو که نیست…کلا برنامه های زنده گیمه! ***