با کفش می روم داخل خانه شان!بی سلام و هیچ چیزی می روم سمت ِ اتاق ها.از پشت سرم دارند تعریف می کنند که چه شده و چه نشده و شوهرش از کجا و چه طور پیدایش کرده.هیچ نمی شنوم.فقط صدای شان گنگ و مبهم توی گوشم می رود.درست شبیه وقت هایی که توی استخر زیر ِ آب بودم و صدای ِ جیغ و فریاد ِ دیگران را می شنیدم.برمی گردم و نگاه شان می کنم و بدون ِ این که بفهمم چه می گویم چند تا کلمه ردیف می کنم :” بله..ممنونم از توضیحاتتون..درسته…خواهش می کنم..حالا کجاست؟!” .خانم آرزو اشاره می کند به کمد ِ اتاق پسرشان .می روم سمت کمد و زانو می زنم روی زمین و سرم را نزدیک ِ زمین می کنم تا زیر ِ کمد را ببینم.دخترکم می لرزد.با چشم های طلایی اش خیره شده به من.داد می زنم که “چرا می لرزه؟”..پسرشان می گوید:” از صبح همین طوره.اصلا آروم نشده.گربه های دیگه نیم ساعته عادت می کنن..این چرا این جوریه؟..من خواستم بذارم اش توی باکس…گازم گرفت!”..برمی گردم و مثل قاتل ها نگاه اش می کنم.سعی می کنم صدایم بالا نرود.” مگه نگفتم از باکس بدش میاد؟!”.شش هفت تا گربه ی پرشین ِ سفید دور و برم جمع شده اند و مثل ابله ها با آن صورت های تخت شان بی هیچ میمیک ِ خاصی نگاهم می کنند.دوباره خم می شوم و توی چشم های ترنج نگاه می کنم.” ترنجکم…بیا پیشم…عزیزکم…خوشگلکم…میای بیرون؟”…وحشت زده زل زده به من.مردد است.دستم را آرام می برم سمت اش تا بو کند.جلو تر می آید…بعد جلو تر و …جلوتر و…توی بغل ام…
انگار همه ی خوشی های دنیا را بغل کرده ام.انگار همه ی این چند روز را فراموش می کنم.پیشانی ام را می چسبانم به پیشانی اش.اشک هایم را بو می کند.
بلند می شوم و بی هیچ حرفی می روم سمت ِ در.خانم آرزو هنوز دارد حرف می زند .دکمه ی آسانسور را می زنم. می شنوم که ” بذار بمونه…مگه شوهر نمی خواست؟..” در ِ آسانسور باز می شود.ترنج محکم چسبیده به من.می رویم داخل.منتظرم در بسته شود .به جثه ی مچاله شده اش توی بغلم نگاه می کنم و می گویم : “شوهر نه…اعتماد انگار”!
________________________
پ.ن.۱.از وقتی پای اش به خانه رسیده ، فقط خواب است.یک جور ِ عمیق ِ آرام…
یک نظر برای مطلب “شازده بی ترنج”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
شاه بلوط *** هیچی دیگهجمعیتتون داره زیاد میشهنی نی گلوها هم تو راهن *** اشک ریختم و خندیدمباز به ترنج گفتی “پشم”؟! پاسخ ِ این کامنت در کامنت دانی جا نمی شود.سوال های شما توی جی تاک پاسخ داده می شود.افسرده گی ِ قبل و بعد از زایمان؟؟؟؟!:))
فنجون *** وا نیگا چه عشقولانه ای نوشته براش … هرکی ندونه فک میکنه این پشم یه پرنسسی زیبای خفته ای چیزیه ! من که اصلنم حسودیم نمیشه گفته باشم!بعدشم عقیمش نکردین ؟؟؟؟ یکی کم بود فردا میش هفت تااااا به یکی دو تا هم که راضی نمیشن … یادت باشه حتما یه قرص ضد بارداری ای چیزی بریزی تو حلقش وگرنه از فردا افسرگی قبل و بعد زایمانم میخواد بگیره و برا من عشوه بیاد. من که دیگه اعصاب ندارمخوب شد گفتی … میخواستم بیاد از شما متخصصین بپرسم علت اینکه این گربه های محل ما شب که میشه زوزه های زایمان میکشن چیه ؟؟؟ مگه وقت جفت گیریشون بهار نیس؟ لامصبا حنجره ای هم دارن نمیدونم این صدای خرناس ببر رو از کجاشون درمیارن! *** باید به اش فکر کنم.ازین پست خیلی وقته که می گذره اما ترنج هیچ آروم نشده:(
aftab *** اشک ریختم و خندیدمباز به ترنج گفتی “پشم”؟! پاسخ ِ این کامنت در کامنت دانی جا نمی شود.سوال های شما توی جی تاک پاسخ داده می شود.افسرده گی ِ قبل و بعد از زایمان؟؟؟؟!:)) ***
سین الف *** Koja ferestadi toranjo?joftgiri? ***
سین الف *** فریدا جان ، چرا عقیمش نمیکنی؟ من هم با دخترکم همین مساله رو داشتم. توی آپارتمانی که فقط یه تیغه ی نازک از خونه کناری جداش می کنه ۴۸ ساعت ناله کرد ، شب و روز . فکر کردم و دیدم نه دلش رو دارم که رنج اون رو ببینم و نه همسایه ها تحمل می کنند و نه امکان بزرگ کردن بچه گربه. تازه عمرش هم کوتاه می شد با زایمان. با چند تا دامپزشک هم حرف زدم و همه گفتن عقیم کردنش ایده ی خوبیه. عمل شد و الان هفت ماهی هست . هر دو آرومیم. یه تصمیم شخصیه البته ، و شاید خیلی ها موافقش نباشن. اما تصمیم من این بود و از نتیجه راضی ام. ***
*** باید به اش فکر کنم.ازین پست خیلی وقته که می گذره اما ترنج هیچ آروم نشده:( ***
*** اگر خواستی به عقیم کردنش جدی تر فکر کنی ، من انجمن حمایت از حیوانات رو پیشنهاد میکنم. برخلاف جاهای دیگه با پیشی ها خیلی مهربون هستند ، فکر کنم الان حدود دویست هزار تومن برای عمل بگیرند (پیشی ماده) ، برای مراقبت بعد از عمل هم حتما راهنمایی و کمک می کنند. Iran SPCa :4426040666906700 و این هم من هستم ، توی فیس بوک ، اگر قابل دونستی :https://www.facebook.com/anahita.afshari.3 ***