ترنج

ترنج گربه ی بد غذایی ست.وقتی که دو ماهه بود ، هر جور غذایی که جلوی
ما هم دیگر از رو و زیر رفتیم و رهای اش کردیم
تا چند روز پیش که آخر ِ شب ، طبق عادت رفتم سراغ شربت بیدمشک درست کردن که از قضا ترنج هم همان حوالی توی آشپزخانه می

حالا چند شب است که تا لیوان شیشه ای بنفش ام را برمی دارم و

یک نظر برای مطلب “ترنج”

  1. ناشناس

    بهروز *** On est déjà foutu *** من “ترس”رو فراموش کردم…بیشتر چیزی شبیه “منگ” شدم:(
    فنجون *** باران من ناراحتم و بیشتر از همیشه از آینده میترسم. *** عسل…بچه ها…ما تموم شدیم…اما بچه ها…:(
    عسل *** من “ترس”رو فراموش کردم…بیشتر چیزی شبیه “منگ” شدم:( ***
    *** ایران ویران ….ایران ویران ….مثل خوره می افته تو مغز آدم بعد آدم واسه خودش واسه بچه ها واسه همه عزادار میشه تو خودش ….چه فایده…چه فایده ***
    *** عسل…بچه ها…ما تموم شدیم…اما بچه ها…:( ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *