بابا درد میکشد
سرم را برمیگردانم تا بغضم را نبیند
نگاهم می افتد به گلدان های توی تراس که بابا تک تک شان را خودش قلمه زده
بابا درد میکشد
من و برادرک و مادرم هم
گلدان ها هم…
یک نظر برای مطلب “بابا گلدان دارد…بابا درد دارد…”
نظر شما چیست؟
قبلی: اولین آخر ِ هفته
بعدی: “ما”نترال نامه- سه
امید *** میم میگفت برق داره این فنس ها دست نزنی آ جیززززززز وااااااای اما به ریسکش می ارزید نوک انگشتام اونقدر یخ زده بود که حسی تو دستام نبود آیفون م رو هم با ترس اینکه از دستای لرزون یخ زده ی بی حسم بیفته از لای فنس کمی بیرون دادم و با لمس صفحه عکس رو و گرفتم ***