آوازه خوان ِ طاس -۲

کم کم سردم می شود.ساعتم را نگاه می کنم .نیم ساعت مانده تا شروع
نمی دانم چرا توی ایران ”
توی همین فکر ها هستم که می رسم به صندلی ِ خالی و
یکی از چیزهایی که توی تاتر ایرانشهر
چند دقیقه بیشتر به نمایش نمانده.آقای نویسنده می رسد
نویسنده : اوژن یونسکو.فکرش را بکنید؟!..یک آدم گنده ی کرگدن نویسی
و تمام می شود . می آییم بیرون.تا خانه سکوتیم. بلیط و تبلیغ ِ نمایش را مثل همه ی آن های دیگر می چسبانم روی دیوار ِ اتاق و این نمایش و همه

یک نظر برای مطلب “آوازه خوان ِ طاس -۲”

  1. ناشناس

    عسل *** کاری که اغلب انقدر تعلل میکنم که خودبه خود بنده ی خدا یخهایش به مذاب تبدیل میشوند ***
    میم *** ولی من نمیتونم ُ به راحتی نمیتونم ***
    افتاب *** وای ترنج و ببین…فشارش بده از طرف من ***

    پاسخ

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *