نباران

از صبحه که میخوای بباری…
چی معطل ات کرده من نمی دونم.از صبحه که وسایلمو آوردم کنار پنجره که وقتی میباری کنار پنجره باشم!
حالا هم دارم می رم!…تو هم خواستی ببار…نخواستی نبار…خواستی بیا…نخواستی بمیر!
حالا هی واسه این میز خالی کنار پنجره ببار!..چه فایده ؟!
والاااا…مملکت ساختن.با این بارونشون!

یک نظر برای مطلب “نباران”

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *